ویژه نامه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت شصت و پنجمین سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم

ویژه نامه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت شصت و پنجمین سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم

 

15 شهریور 1391 خورشیدی 

 

 

 

 

 

.

.

 

 

«سرآغاز»

 

پاينده ايران 
اي آفريدگار پاك، تورا پرستش مي كنم و از تو ياري مي جويم براي پايداري و سرافرازي ميهن پر افتخار خود، براي پايداري سرزميني كه نخستين جايگاه شناسايي تو و گهواره زندگي مردمان برگزيده توست، براي سرافرازي و پيروزي ملت بزرگوارم كه هميشه وفادار به تو و راه راستي بوده است.
نيايش مي كنم تورا، تورا اي نگهدار مرز و بوم ايران كهن، پايدار ساز سرزمين نياكان مرا، سرزميني كه نور دانش و بينش بر دنياي تاريك و سياه پاشيد، سرزميني كه خانه نياكان، خويشان و دوستان من است، آنها كه راه راستي و سروري برگزيدند، راهي كه راه تو و سروري يي كه از آن پويندگان راه توست.
تا دنيا بپاست، تا زمين مي گردد، تا خورشيد مي فروزد، تا ستاره ها بر سينه آسمان مي درخشند، ميهن بزرگ مرا پيروز و كامياب كن، مرزهاي ميهن مرا از گزند نيروهاي اهريمني دور بدار، از بلندي كوههاي مرز و بوم قفقاز، تا دورافتاده ترين كرانه هاي بحرين، از دامان آمودريا تا كناره هاي دجله خروشان و كف آلود،
پروردگارا، پاينده دار اين سرزمين پاك نياكان را .
سوگند به تو خداي بزرگ ايران، من راه دوستان وفادار تورا، تا خون در بدن دارم، تا قلب در سينه مي تپد، براي پايداري و سرافرازي مرز و بوم تو و پيروزي راه راست تو اي آفريننده بزرگ مي كوشم، ميهن پر افتخار من گهواره فرهنگ ابدي توست. براي بزرگي و استواري اين سرزمين مي كوشم تا جهان تيره و خاموش نگردد.
يكتا كردگار توانا، مي دانم فرمان تو خواست جاويد ملت من است، مي دانم اگر ايران نباشد، نامي از تو و آيين پيروزمند تو نخواهد بود، پس من كه يكي از مردمان اين سرزمين مي باشم، من كه پرورده اين خاك با فر و شكوه هستم از راه تو كه راه بزرگي و پايداري ملت من است هيچگاه روي نمي تابم.

پروردگارا، اين است هميشه خواست من:

ايران سرافراز در جهان
جهان به ايران سرفراز
پاينده ايران

 

 

«آشنایی با حزب پان ایرانیست»


۱- پان ایرانیسم یعنی چه ؟

 پان ایرانیسم ، ترکیبی است از سه کلمه ” پان ” ، ” ایران ” و پسوند ” ایسم ” که به رستاخیز آزادگی خواه و یگانگی طلب ملت ایران گفته می شود .

واژه ” پان ” که به معنی همه می باشد , واژه ای است که هم در زبان های اروپایی به کار برده می شود و هم در گویش ها و لهجه ها ی ایرانی ریشه آن را می توان یافت ؛

پان ژرمن _ پان ترکیسم _ پان اسلامیسم _ پان عربیسم _ پان آمریکن و … در زبان های اروپایی و لاتین به معنی وحدت  و همبستگی به کار برده می شود .

در لهجه ها  و گویش های ایرانی واژه ” پهن ” به معنی وسیع و گسترده و … به کار می رود .

واژه ” ایران ” نام زیبای میهن ایرانیان می باشد.

واژه یا پسوند ” ایسم ” که نمودارمکتب ها و اندیشه ها و مرام ها است .

واژه یا پسوند” ایست ” معرف افراد یا تشکیلات وسازمانهای پیرو یک اندیشه است .

” پان ایرانیسم ” مکتب یگانگی خواه و وحدت طلب ملت و نیز آرمان ملت ایران در زمان فترت و پراکندگی است.

” پان ایرانیسم” مکتب و اندیشه و نهضت و ” پان ایرانیست ” افراد و تشکیلاتی را که به پان ایرانیسم باور دارند مشخص می کند . 

 

۲_ ناسیونالیسم چیست ؟ 

” ناسیون ” (nation)که در زبان های اروپایی و لاتین به چند گونه تلفظ می شود به معنی ” ملت ” است .

” ناسیونال “(national) یعنی منسوب به ملت یا ملی؛ و ناسیونالیسم یعنی مکتب ملی یا مکتب اصالت ملت .

” ناسیونالیسم ” در مکتب آرمانشناسی حزب پان ایرانیست مفهوم گسترده و ژرفی یافته است , هماهنگ با فرهنگ ملت ایران و خواسته های تاریخی میهن ما , ناسیونالیسم این ژرفی و گستردگی را هرگز در هیچ جای جهان , پیش از کوشش های مکتب پان ایرانیسم نداشته است .

برخی از مفاهیم مشهور ناسیونالیسم چنین است : 

الف – ناسیونالیسم تاریخی

در مکتب ناسیو نالیسم تاریخی رویدادهای تاریخی با مقایسه با سیر حیات ملتها توجیه می شود. در این مکتب تاثیر آرمانخواهی ملت ها در حوادث و رویدادها ی تاریخی آشکار می شود .

تعلیمات این مکتب وسیله توجیه آرمانهای پان ایرانیسم می باشد , به عبارت دیگر پان ایرانیسم راهنمای مکتب ناسیونالیسم تاریخی است برای پیروزی و بهروزی ملت ایران در این مرحله از تاریخ .

به عنوان مثال زوال امپراطوریها دلیل بر بیداری ملتها و آگاهی آنان بر حقوق خود می باشد به این دلیل است که پان ایرانیست ها می گویند به حکم مکتب ناسیونالیسم هر امپراطوری محکوم به زوال است , نابودی امپراطوری روم _ خلافت اسلامی _ امپراطوری عثمانی _  امپراطوری انگلستان _ ….و اخیرا امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی. 

ب – ناسیونالیسم اجتماعی

مکتبی است هدایت کننده برای اتخاذ تصمیم ها ی اجتماعی , اعم از قانونگذاری و تدبیرهای دیگر , و تصمیمی جایز است که مغایر با بقا و پیشرفت ملت نباشد.

اگر تصمیمی به خاطرحفظ زندگی کل ملت باشد منافع اجزا’ آنرا نیز که افراد نسل کنونی و جمعیت آینده است فراهم خواهد کرد . 

پ – ناسیونالیسم به منزله یک جهان بینی

جهان بینی عبارت است از یک سیستم فکری که بتواند آنچه را مورد بر خورد با اندیشه آدمی است توجیه کند.

در جهان بینی ناسیونالیسم می توان علل تاریخی و اجتماعی پدید آمدن مکتب های فلسفی گوناگون را توضیح داد 

ت – ناسیونالیسم چون یک علم

علم ناسیونالیسم علم شناختن قانون ها و شرایط بقا و پیشرفت ملت است . این علم دارای تقسیماتی است که بر پایه دو مفهوم اصلی تشکیل دهنده ملت , بوجود آمده است , این دو مفهوم اصلی عبارتند از ( خاک و خون )

از مفهوم خاک به سرزمینی که ملت در آن زندگی می کند و عامل جغرافیایی منتقل می شویم و قوانین و شرایطی که در این زمینه تشخیص داده می شود سیاست جغرافیایی یک ملت را بوجود می آورد .

از مفهوم خون به دو عامل منتقل می شویم یکی عامل جمعیت یعنی بخش موجود از زنجیره زنده موجودیت ملت و دیگری عامل فرهنگ که ساخته جمعیت و شکل دهنده آن است .

قوانینی که در زمینه بقا و تکامل جمعیت یک ملت بدست می آوریم , سیاست جمعیت و قوانینی که در زمینه بقا و تکامل فرهنگ به دست می آوریم سیاست فرهنگی یک ملت را بدست می دهد . 

ث – ناسیونالیسم به منزله یک نهضت جهانی

این نهضت که در میان هریک از ملت های جهان ریشه دارد نهضتی است جهانی و جهان شمول که مقصود آن توجه به واقعیت های سیاسی و اجتماعی است . به موجب تعلیمات این مکتب صلح و آسایش بین المللی هنگامی میسر است که حقوق هریک از ملت ها به طورکامل رعایت شده باشد و واقعیت ماجراهای کنونی جهان عبارت از آن است که چند ملت نیرومند دنیای امروز سعی دارند جهان را به منطقه هایی زیر نفوذ خود تبدیل کنند و استقلال و اراده ملت ها را بازیچه خود قرار دهند .

ناسیونالیسم جهانی می خواهد که هر ملت دارای استقلال ملی باشد و مناطق نفوذ با پیشرفت و همکاری ملتهای استعمار زده از میان برود و از این رو ناسیونالیسم تنها مکتبی است که با توجه به واقعیات جهانی در برابر هر گونه نفوذ استعماری , صرفنظر از سیمای ظاهری آن , قیام کرده است . 

 

 

 

3- درفش پان ایرانیسم



 

پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست دارای درفشی به رنگ های پرچم ایران یعنی رنگ های سبز و سفید و قرمز می باشد که به صورت مثلث و به شکل زیر می باشد.

زمینه پرچم سبز و یک دایره سفید که در آن آرم مکتب و حزب پان ایرانیست یعنی نشانYour browser may not support display of this image. به رنگ قرمز در مرکز دایره سفید قرار دارد. افزون بر سه رنگ پرچم یک نوار مشکی سرتاسر پرچم را پوشانده است. درفش دیگری که مشابه درفش اصلی حزب است ولی رنگ زمینه آن به جای سبز قرمز می باشد ویژه گارد یا دسته نبرد حزب می باشد که کمتر به کار رفته و ویژه گروه رزمنده و مدافعان حزب می باشد.

از روز بیست و دوم آبان ماه ۱۳۵۸ که با تصویب مجلس جمهوری اسلامی پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران تغییر کرد حزب پان ایرانیست نشان ملی شیر و خورشید را زینت بخش درفش نهضت پان ایرانیسم نمود و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران را به عنوان یکی از درفش های خود برگزید. 

  

4 – نشان مخالف

  

چرا مخالف و نشان مخالف

 ما پان ایرانیست ها از آغاز کار و بنیان مکتب پان ایرانیسم (۱۵ شهریور ۱۳۲۶) در میان یک جهان دشمن قرار گرفته بودیم.

در گرداگرد ایرانزمین و پهنه زیست نسل و نژاد  ایرانی و رودرروی رستاخیز یگانگی خواه پان ایرانیسم با افکار و اندیشه های غیر انسانی و ضد ملی، راه و رسم نامطلوب مکتب های سیاسی ساخته و پرداخته مغزهای بیمار و گنهکار، توطئه های پنهان و آشکار دشمنان نژاد ایرانی و نیز دشمنان نیرومندی، آزادگی و سرافرازی ملت های دیگر رودررو بودیم. ما با بسیاری نشانه های فردپرستی، خودکامگی، تبعیض نژادی، شیوه های نادرست اداری و اجتماعی و بالاخره توطئه های رنگارنگ برای تجزیه سرزمین و تجاوز به حقوق و هستی ملت ایران و دیگر ملت های اصیل  جهان روبرو بودیم. ویژگی رستاخیزی که ما آن را جنبش دوباره نژاد ایرانی برای یگانگی، نیرومندی و خروش دگر بار فرهنگ رخشای ایرانی می دانیم و آهنگ آن داریم که با گسترش این اندیشه اهورائی و پیروز ساختن آن توانائی ایفای هرچه کاملتر رسالت جهانی شاهنشاهی ایران را از نو فراهم آوریم پس نمی توانیم جز نشان مخالف بر درفش خود به نقش آوریم. ما مخالف هستیم، با همه کس و همه چیز که رودررو و مخالف با نیرومندی و یگانگی ملت ایران باشد.

*ما مخالف هستیم، با همه اندیشه ها و مکتب های غیر انسانی جهان وطنی و انترناسیونالیستی.

*ما مخالف هستیم، با همه استعمارگران، سیاست های استعماری و قدرت های پشتیبان و پدید آور توطئه های استعماری.

*ما مخالف هستیم، با همه سازمان ها و کسانی که در پهنه زیست خود کردار و رفتار و اندیشه و گفتارشان  برای نژاد ایرانی و شاهنشاهی ایران جز زیان و شکست و درماندگی نتیجه دیگری نداشته و نخواهد داشت.

*ما مخالف هستیم، با همه سنت های هیات حاکمه دیرین که طی حدود دویست سال برای این ملت و این سرزمین مقدس دوران اسارت بار و ننگ آور تجزیه و پراکندگی را فراهم آورد و دست در دست دشمنان ایران با فعالیت های پنهان و آشکار برای درهم شکستن یگانگی و آزادگی ملت ایران هم گام و همداستان شد.

فشرده آنچه را که بیان کردیم آنکه:

*ما مخالف هستیم، با تجزیه و پراکندگی سرزمین ایرانیان.

*ما مخالف هستیم، با پراکندگی و جدایی اقوام جامعه ایرانی از یکدیگر.

*ما مخالف هستیم، با هیات حاکمه ایران که دست در دست دشمنان این ملت موجبات این پراکندگی را فراهم آورده است.

*ما مخالف هستیم، با همه اندیشه های ضد ایرانی و بیگانه پرست.

*پس نشان مخالف به این جهات بر درفش مکتب پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست نقش بسته است. 


سرور پندار رهبر حزب در هنگام سخنرانی

  

 

 

 ۵ – نوار سیاه بر درفش پان ایرانیسم 

 

 طی نزدیک به دو قرن گذشته، هجوم ها، تجاوزها، تجزیه ها و غارتگری های گوناگون بر نیا خاک ایرانیان و تیره های نژاد ایرانی وارد آمده است که برخی به خواست و توطئه بیگانگان بوده و بسیاری نتیجه اهمال، سود جویی و بی خبری، فساد و گمراهی و سرانجام خیانت زمامداران و زعمای قوم صورت گرفته است. در نتیجه چنین اهمال و خیانت و تجاوزهایی ملتی نیرومند، سازنده، آزاده و سرفراز، که گذشته از توانایی پرداختن به مسایل داخلی و بهتر کردن زندگی آحاد و افراد خویش به رسالت بزرگ جهانی خود نیز واقف بوده و در این مسیر کوشش داشته است، به ملتی پراکنده و جدا از هم در سرزمین قطعه قطعه شده و به اسارت و تجزیه گرفتار آمده، تبدیل شد. فرهنگ رخشای ایرانی إ دوران شکوفایی و باروری پیوسته خود را از دست داد و در موارد بسیار رسم های زیانبار بیگانگان بر آن تحمیل گردید.

بنیان گزاران رستاخیز دوباره نژاد ایرانی که بر سرنوشت پر اندوه و غم انگیز سرزمین وملت بزرگ ما آگاه شده بودند نسبت به دوران تجزیه و پراکندگی نیاخاک ایرانیان و فراموش شدن هویت ملی ایرانی ها اعلام سوگ و اندوه ملی نمودند و به نشانه این درد غم انگیز و غم افزا نوار سیاه بر درفش پان ایرانیسم نقش بست.بنابراین تا فرارسیدن دوران دگربار یگانگی و نیرومندی نیاخاک ایرانیان و تیره های گوناگون نژاد ایرانی، ملت ما به نشانه تظاهر آرمان ها و آرزوهای ملت ایران، رستاخیز پان ایرانیسم و نمودار سازمانی آن حزب پان ایرانیست باید نوار سیاه را بر درفش خود داشته باشد تا هیچگاه اندوهی را که به آن دچار آمده است فراموش نکند.

نوار سیاه از درفش رستاخیز پان ایرانیسم تنها روزی برداشته خواهد شد که دوران سوگ و عزای ملی ملت ما نیز پایان یابد.آن زمان فرا خواهد رسید و خروش دگر بار تبار ایرانی در زیر درفش پان ایرانیسم، به راه چنین آرمان ها و پیروزی ها قطعی است. 


 

 

۶ – سلام حزبی پان ایرانیست ها

 پان ایرانیست ها نیز مانند بسیاری از سازمان ها و گروه های سیاسی و ارتشی ِمنظم ، برای خود سلام حزبی ویژه ای دارند که در جلسات رسمی حزبی هنگام ورود به جلسه یا ترک آن و هنگام ادای نیایش حزبی آن را به کار می برند. هنگام ادای سلام ویژه پان ایرانیست ها پاها جفت شده و دست راست روی قلب قرار می گیرد. (تصویرهای زیر) 


سرور محسن پزشکپور بر مزار دریادار بایندر

 


 


 

۷ – لباس حزبی

 پان ایرانیست ها از آغاز کوشش های خود یونیفورم یا لباس حزبی ویژه ای را برای خود برگزیده اند که به شرح زیر می باشد. این لباس را پان ایرانیست ها در مراسم رسمی و تظاهرات خود می پوشند. برای مردان: شلوار خاکستری تیره – پیراهن خاکستری  و کراوات مشکی.

برای زنان: دامن مشکی بلند – پیراهن خاکستری و کراوات مشکی.

ضمنا” برای دسته نبرد یا گارد حزب یونیفورم زنان و مردان با شلوار مشکی یا دامن مشکی – پیراهن مشکی – کراوات مشکی همراه با واکسیل و بازوبند حزبی با پرچم گارد و کلاه سیاه مشهور به کلاه پهلوی می باشد.


 


بانوان حزب پان ایرانیست


 


 

نیروهای گارد حزب پان ایرانیست

 

 ۸ – پاینده ایران

 از آنجا که پان ایرانیست ها ملت و کشور را به فرد ترجیح می دهند، به جای آرزوی سلامت و تندرستی برای فرد آرزوی پایندگی ایران را می نمایند.پان ایرانیست ها هنگام برخورد با یکدیگر به جای سلام جمله “پاینده ایران” را به کار می برند. پان ایرانیست ها هنگام خداحافظی نیز جمله “پاینده ایران” را به کار می برند.

پان ایرانیست ها هنگام شروع به نوشتن و در آغاز مقالات خود و نیز در پایان آن کلمه های “پاینده ایران” را می نویسند.پان ایرانیست ها به جای درود و بدرود به یاران خود دو واژه “پاینده ایران” را بر زبان می رانند. 

کنون ای هموطن ای جانِ جانان

بیا  با  ما  بگو  ” پاینده ایران “

 

9 – کلمه “سَروَر”

 پان ایرانیست ها به جای عناوینی که برخی گروه های سیاسی برای خطاب به یکدیگر به کار می برند مانند رفیق (کمونیست ها و توده ای ها)، هم پیمان  (افراد حزب سومکا و …)، برادر (حزب اللهی ها و فراماسون ها)، هم رزم – همسنگر – هم مسلک و … کلمه سرور را به کار می برند و نیز از آنجا که به هیچ عنوان نمی پذیرند که ایرانی بنده دیگران باشد به جای آن لفظ “من” را به کار می گیرند. 

 

منبع: تارنمای پان ایرانیست خوزستان  

 

 

 

.

.

 

 

«یادداشت ها»:

 

                                                       

   

 

 

 

 ضرورت و شرایط تشکیل مکتب پان ایرانیسم  

 

 

 

هومن اسکندری 

 

 

 

 

 

 

  پانزدهم شهریورماه ، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم از راه فرا رسید. در طول حیات یک ملت، روزهای خاص و سرنوشت سازی وجود دارد که این روزها و وقایع رخ داده در آنها، پیوندی شگفت و سرنوشت‌سازبا سرنوشت و اقتدار آن ملت دارد. از جمله این روزهای سرنوشت ساز در تاریخ معاصر ایران می توان به روزهایی چون 14 امرداد 1285 ( صدور فرمان مشروطیت )، 29 اسفند 1329 ( ملی شدن صنعت نفت )، 21 آذر 1325 ( گریز اهریمن از آذربایجان )و 15 شهریور 1326 ( بنیاد مکتب پان ایرانیسم ) اشاره نمود .

برای درک اهمیت تشکیل مکتب پان ایرانیسم در تاریخ معاصر ایران، بررسی شرایط جامعه ایران در هنگام بنیاد مکتب ، بررسی عملکرد مکتب و پی آمد های تشکیل آن ضروری به نظر می رسد .

در حالی که ملت ایران پی آمد های شوم و ناگوار تجزیه بخش های بزرگی از سرزمین ایران و نسل کشی وحشیانه تیره ها و اقوام ایرانی در طول 200 سال گذشته را هنوز فراموش نکرده بود، در سوم شهریور 1320 و درخلال جنگ جهانی دوم ، سرزمین ایران بار دیگر به اشغال نیروهای بیگانه (متفقین) درآمد .

اشغال ایران ، حفظ استقلال ، تمامیت ارضی و اقتدار ملی را به چالشی بزرگ برای ایرانیان تبدیل کرده بود . به تحریک بیگانه در هر گوشه ای از ایران ، از آذربایجان و کردستان گرفته تا بلوچستان ، نواهای شوم تجزیه به گوش می رسید . در حالی که رجال ملی و میهن پرستان خانه نشین شده بودند ، احزاب و گروه های بیگانه گرا و وابسته ، مانند حزب توده ، با اهدافی شوم و ضد ملی به گسترش فعالیت های تخریبی خود دست یازیده بودند . در این میان قدرت های خارجی با حمایت از رجال فاسد و وابستگان خود تلاش داشتند تا با نفوذ در هیات حاکمه از منافع بیشتری در ایران برخوردار شوند .

در این سال های سخت دو عامل باعث شده بود تا سخن گفتن از ناسیونالیسم چونان گناهی نابخشودنی و کفری بزرگ به نظر آید .

 یکم – شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم که سیاست های نژاد پرستانه و فاشیستی آن منجر به ویرانی بخش بزرگی از جهان و قتل عام میلیون ها انسان بی گناه در سراسر گیتی شده بود . این تجاوزات که تحت لوای ناسیونالیسم آلمانی صورت می گرفت ، انزجار افکار عمومی مردم جهان را نسبت به کلیه تفکرات مشابه و حتی واژه های مشابه برانگیخته بود . در این میان قدرت های استعمارگر غربی و شرقی تلاش داشتند تا با متصف کردن نهضت ها و اندیشه های آزادی خواهانه و ملت گرایانه به نژادپرستی و فاشیسم و در نتیجه تضعیف آنها ، راه را برای نفوذ در کشورهای جهان سوم و چپاول و غارت ملت های ستم کشیده هموار نمایند . لذا با سوءاستفاده از افکار عمومی داخلی و جهانی و با استفاده از دستگاه های عظیم و متنوع تبلیغاتی ، هرگونه جنبش ناسیونالیستی ، به ویژه در کشورهای جهان سوم را، مغایر با آزادی خواهی و دموکراسی معرفی کرده و ناسیونالیست ها را زیر تیغ تیز حملات تبلیغی خود قرار می دادند .

 دوم – نظام رضاشاهی  در طول دو دهه پیش از آن ، ناسیونالیسم ایرانی را با اقتدار حکومتی و استبداد پیوند زده بود . رضا شاه و طیفی  از متفکرین آن دوره حرکت ایران به سوی مدرنیسم را تنها با اهرم ناسیونالیسم و در پناه حکومتی مقتدر میسر می دیدند . لذا رضا شاه با توجه به مقتضیات و شرایط حساس جامعه ی ایرانی تلاش داشت تا با تشکیل حکومتی مقتدر و نیرومند ، پروژه سازندگی و مدرنیسم در ایران را به مرحله ی اجرا در آورد .

این اقتدار حکومتی و استبداد ناشی از آن ، طبعا واکنش های منفی را دربسیاری از مردم ، روشنفکران و فعالین سیاسی جامعه به وجود آورده بود . اگرچه این استبداد در بسیاری از موارد گریبان گیر ملیونی چون دکتر مصدق ، مدرس ، ملک الشعرا بهار و بسیاری دیگر هم شده بود ، اما در سال های بعد از فروپاشی نظام مقتدر و البته مستبد رضاشاهی ، فرصتی فراهم شده بود تا احزاب وابسته ای مانند حزب توده و روشنفکران متعدد وابسته به آن با ملازم و مرادف دانستن ناسیونالیسم و دیکتاتوری ،تبلیغات ضد ناسیونالیستی خود را شدت بیشتری بخشند.

در این شرایط سخت و دشوار،ندای ایران پرستی و ناسیونالیسم بار دیگر توسط دهها جوان برومند ایرانی در سرزمین ایران صلا داده شد.هسته اولیه مبارزات پان ایرانیستی بعد از شهریور 1320 وتوسط تعدادی نوجوان از جمله محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی،مهدی بهره مند،پرویز صفیاری،فرید سیاح سپانلو،ابوالقاسم پورهاشمی وعده ای دیگر در محله پل چوبی تهران و با حمله به تانک های متجاوز روسی شکل گرفت.

به دنبال فعالیت های این نوجوانان و عده ای دیگر از جمله علینقی عالیخانی،مهدی عبده،ناصر معاضدی،داریوش همایون،نادر نادرپور،سیاوش کسرایی،محمود کشفیان،جهانگیر مقدادی و…در باشگاه ایران دوست،نهضت محصلین و حزب رستاخیز ملی، سرانجام (انجمن)در سال 1323 پایه گذاری شد تا محلی باشد برای آموزش نوجوانان میهن پرست و فعالیت های گسترده ملی و ضد بیگانه.واژه پان ایرانیزم به عنوان یک بنیاد فکری وایدیولوژیکی،برای نخستین باردر انجمن و در متن فرمان رییس(توسط محسن پزشکپور) مطرح گردید.

با گذشت زمان و ورود این جوانان به دانشگاه ودبیرستانها و پختگی بیشتر کوشش های ایران پرستانه،سرانجام مکتب پان ایرانیسم در روز پانزدهم شهریور 1326 تاسیس گردید.به گمان راقم این سطور،از نظر بنیان گذاران مکتب،ضرورت تاسیس و کارکردهای مکتب پان ایرانیسم را می توان در موارد ذیل مورد تحلیل و شناخت قرار داد:

الف-تشکیل کانون مبارزه و مقاومت ملی در سالهای پس از اشغال ایران

در این سالها اعضای مکتب ضمن کوشش برای گسترش اندیشه ها و آرمان های میهن پرستانه و ملی،تلاش نمودند تا فضای بسته وخطرناک جامعه برای کوشش های وطن پرستانه را تغییر دهند.این تلاشها نه تنها به صورت مبارزات فکری و فرهنگی در دانشگاه تهران و دبیرستانها که حتی به صورت مبارزات خیابانی و فیزیکی در شهرها با احزاب و گروههای بیگانه گرا و از جمله حزب توده ادامه داشت.مجموع این تلتشها منجر به شکسته شدن جو ارعاب و تهدید گروههای یاد شده و تغییر نسبی اوضاع به سود ملیون گردید که پیامدهای مهم آن را میتوان در جریان ملی شدن صنعت نفت مشاهده نمود.

 

 ب-کوشش برای تدوین مبانی ناسیونالیسم ایرانی

با توجه به فقر مباحث علمی در ناسیونالیسم ایرانی،در سالهای 1326 تا 1328 مبانی پان ایرانیسم در کلاسهای مبلغان پان ایرانیسم،کلاس گویندگان و کلاس های آرمان شناسی توسط محسن پزشکپور،محمد رضا عاملی تهرانی و علعنقی عالیخانی برای پان ایرانیست های مکتبی تدریس و تحلیل میگردیده است.چکیده این درسها و تحلیل ها در سال 1328 در کتاب (بنیاد مکتب پان ایرانیسم)منتشر شد که مانیفست اولیه پان ایرانیستها می باشد.

 

ج-پرورش و آموزش نیروها و فعالین سیاسی میهن پرست

مکتب پان ایرانیسم،آنچنان که از نام آن پیداست،در آن سالها با آموزش حرفه ای جوانان میهن پرست تلاش داشت تا آنها را برای فعالیت های جدی تر سیاسی آماده سازد.بسیاری از دانش آموختگان مکتب پان ایرانیسم در سالهای بعد مصدر امور اجرایی کشور گردیدندکه میتوان به دکتر محمد رضا عاملی تهرانی(2 دوره وزارت و 2 دوره وکالت مجلس)،محسن پزشکپور(2دوره وکالت مجلس و عضو هیات مدیره کانون وکلا)،علینقی عالیخانی(7 سال وزارت اقتصاد)،داریوش همایون(وزارت)،فضل الله صدر(2دوره وکالت مجلس)،داریوش فروهر(وزارت)،پرویز ورجاوند(وزارت)،رضا کرمانی(شهردار خرمشهر)،اسماعیل فریور(وکالت مجلس)،هوشنگ طالع(وکالت مجلس)،پرویز ظفری(وکالت مجلس)،حسین طبیب(وکالت مجلس)وموارد متعدد دیگر اشاره نمود.

لازم به ذکر است در سالهای بعد،از بطن مکتب پان ایرانیسم دو حزب سیاسی یعنی حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران بیرون آمدند که دستکم حزب پان ایرانیست نقش قابل توجهی در تاریخ معاصر ایران داشته است.همچنین گروههای فرهنگی و سیاسی بسیاری از درون مکتب پان ایرانیسم نضج گرفتند که مجموع آنها نقش مهمی در فرهنگ و سیاست ایران داشته اند که بررسی آن مجال دیگری می طلبد.

 

بررسی تحلیلی مواردی که به اختصار به آنها اشاره شد،ما را به این مهم رهنمون خواهد شد که بی گمان برای ملت ایران ،15 شهریور ماه 1326 روزی مهم و فراموش ناشدنی خواهد بود.با تشکیل مکتب پان ایرانیسم،جوانان میهن پرست ایرانی سرآغاز راهی شدند تا اندیشه های بزرگی و عظمت ایران و دفاع از منافع ملی را در مکتب ایران پرستی به فرزندان میهن آموزش دهند و این اندیشه ها را دیگر بار به جامعه ایرانی تزریق نمایند.

در حال حاضر که جامعه ی ایرانی دوران سرنوشت ساز و پر خطر گذار به سوی مردم سالاری و دموکراسی را پیش رو دارد گسترش اندیشه ها و ایده های ناسیونالیستی و سوق دادن افکار عمومی داخلی به سوی حفظ و صیانت از منافع ملی اهمیتی به سزا دارد.اهمیتی که بار دیگر ضرورت حضور ناسیونالیست ها و به ویژه پان ایرانیست ها را در صحنه های مبارزاتی پررنگ تر میسازد.

بزرگداشت سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم،بزرگداشت سرزمین ایران،ملت ایران و فرهنگ ورجاوند ملت ایران است. 

 

 

 

 

 

حزب پان ایرانیست و حاکمان قانون شکن 

 

 

آرش کیخسروی  
حاکمان کشورمان چه قبل و چه بعد از انقلاب سال 57 ، فعالیت های حزبی را بر نتابیده اند و اینگونه نبوده و نیست که این هموطنان با حزب و کارویژه های آن آشنا نباشند ، بلکه آنها – که به هر طریقی به مسند قدرت رسیده اند – از رقیبی که بصورت سازماندهی شده و در چارچوب قانون برای کسب قدرت از طریق مراجعه به آراء عمومی فعالیت می کند خوششان نمی آید و این دیدگاه ریشه در تاریخ و فرهنگ سیاسی استبدادزده ایران دارد که خود بحث مفصلی است.
حزب پان ایرانیست از جمله احزابی است که در طول 6 دهه فعالیتش با تنگناهای بسیاری از سوی حاکمیت های کشور مواجه بوده است که من در این نوشتار قصد بازگو کردن آنرا ندارم و تنها می خواهم بگویم آنچه که در حال حاضر حاکمیت با ما و چند حزب دیگر ایران انجام می دهد برخلاف نص صریح قانون اساسی بوده و مانع از شکل گیری یک رقابت قاعده مند در ایران می شود که این امر موجب تضییع حقوق مردم شده است.
با توجه به سوالاتی که برای اعضای گرامی درباره حقوق احزاب و نحوه فعالیت های حزبی وجود دارد لازم دانسته شد تا در چند بند مطالبی به استحضار سروران گرامی رسانیده شود که امیدوارم مثمرثمر واقع گردد.
حزب پان ایرانیست به حکومت قانون پایبند است
در 60 سال گذشته حزب پان ایرانیست با احترام به قوانین – حتی قانونی که به آن اعتقادی نداشته – بدنبال آموزش نحوه ی مشارکت در بازی های سیاسی به اعضایش و دستیابی به قدرت از طرق دمکراتیک بوده است. صرفنظر از این موضوع که آیا در انجام این کارویژه ها موفق بوده ایم یا خیر به جرات می توان گفت حتی یک مورد فعالیت غیرقانونی از حزب پان ایرانیست در تاریخ معاصر ایران مشاهده نمی شود.
2- فعالیت حزبی به کسب اجازه از حاکمیت نیاز ندارد
حاکمیت برای جلوگیری از فعالیت های ما و سایر احزاب از توسل به قانون عاجز است و تنها به صورت امری فعالیت حزبی را بدون کسب مجوز غیرقانونی می داند. این درحالیست که قانون اساسی به صراحت از فعالیت آزاد حزب حمایت کرده و در اصل 26 که بارها و بارها توسط فعالین حزبی و اجتماعی به آن استناد گردیده فعالیت احزاب را صرفا به شرط عدم نقض 5 اصل استقلال ، آزادی ، وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی و بدون هیچ قید دیگری آزاد اعلام نموده است. اگر فعالیت حزب به کسب مجوز از فرمانروایان نیاز داشت حتما در این اصل می باید این آزادی مقید به این امر می گردید که چنین نشده است. مضافا اینکه مطابق با اصل نهم قانون اساسی هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند. ماده 6 قانون فعالیت احزاب مصوب سال 60 هم بر این آزادی فعالیت تاکید مجدد دارد.
3- حزب تاکنون در هیچ دادگاه صالحه ای غیرقانونی شناخته نشده است
چند شعبه دادگاه انقلاب تا کنون نسبت به صدور آراء محکومیت اعضا تنها بدلیل عضویت در حزب پان ایرانیست اقدام نموده اند. چنانچه آراء صادره ی ایشان مورد نقد و بررسی قرار گیرد معلوم خواهد شد که قضات دادگاه انقلاب برای صدور این آراء مستند قانونی نداشته اند. این چند قاضی تصورشان این است که چنانچه بگویند حزب ( یا آنچه آنها گروهک می خوانند ) غیرقانونی است بنابراین غیرقانونی خواهد بود و نیازی به درج مواد قانونی هم ندارد. البته دفاع حقوقی ما تاکنون راه به جایی نبرده و مورد ستم واقع شده ایم ولی آنها تنها با زور حرف خود را به کرسی نشانده اندو برای اثبات نظرشان مستند قانونی ندارند.
اعضای گرامی حزب آگاهی دارند که مطابق با اصل 37 قانون اساسی ، اصل برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد. برای اینکه اعضای حزب یا هر گروه و سازمانی بخاطر عضویت محاکمه گردند ابتدا می باید فعالیت این حزب یا گروه در دادگاه صالح غیرقانونی اعلام شده باشد آنگاه می توانند اعضا را بخاطر عضویت محاکمه نمایند.
دادگاه صالح برای رسیدگی به فعالیت های حزبی نیز با توجه به اصل 168 قانون اساسی و ماهیت سیاسی فعالیت حزب دادگاهی است که با حضور هیات منصفه – آنهم نه هر هیاتی که بر آن نام هیات منصفه بگذارند بلکه هیاتی که ترکیبی از نمایندگان واقعی آحاد مردم باشند – می باید تشکیل شود که در حال حاضر این دادگاه براساس تبصره ماده 4 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب ، دادگاه کیفری استان است که با حضور 3 قاضی تشکیل می شود.
از آنجا که فعالیت حزب پان ایرانیست تاکنون توسط این دادگاه غیرقانونی شناخته نشده بنابراین عضویت در حزب قانونی پان ایرانیست نمی تواند جرم تلقی شود و هر تصمیمی برخلاف این نتیجه، وجاهت قانونی ندارد.
4- دفاع از حق در برابر قدرت یکی از وظایف حزب است
مطابق با اصل 26 قانون اساسی ما حق داریم فعالیت حزبی و جمعی داشته باشیم بدون آنکه از حاکمیت اجازه بگیریم.
مطابق با اصل 27 قانون اساسی ما حق داریم در چارچوب تعریف شده این اصل تجمعات و راه پیمایی برگزار کنیم بدون آنکه از حاکمیت اجازه بگیریم.
مطابق اصل 56 قانون اساسی ما حق داریم برای تعیین سرنوشت اجتماعی خود فعالیت کنیم.
مطابق با اصل بیست و سوم قانون اساسی ما حق داریم آنگونه که می خواهیم اندیشه کنیم و کسی هم نمی تواند ما را بخاطر عقیده مان مورد تفتیش و مواخذه قرار دهد.
مطابق با اصل 24 قانون اساسی ما حق داریم برای بیان مطالب خود از نشریات و مطبوعات استفاده کنیم.
مطابق با اصل 20 قانون اساسی ما حق داریم که بصورت یکسان با دیگر هموطنان در حمایت قانون قرار گیریم.
همچنین بر اساس اصل هشتم قانون اساسی ما وظیفه داریم که نسبت به امربه معروف و نهی از منکر دولت اقدام نماییم تا مانع از خودکامگی و انحصارطلبی شویم.
آنچه که حزب پان ایرانیست در این سالها انجام داده و البته دشواری های بسیاری را به همین خاطر اعضایش متحمل شده اند ، دفاع از این حقوق و آزادی ها و انجام وظیفه در قبال حقوق ملت – صاحبان اصلی حزب – بوده است .
5- حاکمانی که از قدرت سوء استفاده می کنند می باید محاکمه شوند
با عنایت به توضیحاتی که درخصوص قانونی بودن فعالیت های حزب پان ایرانیست داده شد می توان نتیجه گرفت که اقدامات حاکمیت یا بهتر بگویم اقداماتی که بنام حاکمیت درباره حزب و فعالانش صورت می پذیرد برخلاف قانون اساسی و به نوعی سوءاستفاده از قدرت می باشد. احضارها ، بازداشت ها ، تفتیش منازل و محل کار ، شنودها ، کنجکاوی در زندگی خصوصی ، پرونده سازی ها ، احکام محکومیت اعضاء ، مشابه سازی ها ، ممانعت از فعالیت های حزبی ، برهم زدن جلسات و کنگره حزب و … جملگی از مصادیق رفتار خلاف قانون حاکمان و سوءاستفاده ایشان از قدرت است و ما این حق را داریم که درپناه قانون از امنیت لازم برخوردار باشیم و بتوانیم از این هموطنانی که در جایگاه حاکمیت به قانون شکنی و انحصار طلبی مشغول هستند شکایت به دادگاه بریم. یاران حزبی مستحضرند که مطابق با ماده 570 قانون مجازات اسلامی چنانچه هریک از مقامات و مسئولان حکومتی برخلاف قانون آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید علاوه بر انفصال از خدمت به حبس از دو ماه تا سه سال محکوم خواهد شد. مطمئنا در دستگاه قضایی ما قضات مستقل و مبرزی حضور دارند که حتی علی رغم علاقه شان به مسوولان کشور به عدالت و برپایی حکومت قانون بیش از هرچیزی پایبند باشند و نگذارند حقوق ملت ، بیش از این اسیر سلایق شخصی افراد گردد.
ما به عنوان اعضای حزب پان ایرانیست وظیفه داریم حزب را در هر شرایطی حفظ و آنرا برای ایفای مسوولیت هایش در آینده ایران آماده نگهدارم. این چند سطر هم به همین علت نگاشته شد.

 

 

تولد ققنوس از پس بامداد خونین

 

فرهاد باغبانی

 

 

 

 

 

 

ازپس آن بامداد خونین درسوم شهریورماه 1320 که بیگانگان یعنی دول متفق روس ،انگلیس و آمریکا برخلاف همه قواعد و قوانین بین المللی میهن عزیز ما را اشغال کردند چه بسا زنگ خطروبیداری عظیمی درمیان وطن پرستان ایرانی هویدا شد که مسیر تاریخ را ورق می زد.سوم شهریورهمزمان که نشان دهنده شکست وخیانت بزرگ ونابخشودنی به میهن بود،آغازگرنهضت وجنبش بزرگی است که دربرابراین یورش ناجوانمردانه وخفت بارازخود واکنش متهورانه نشان داد.
درسوم شهریورکه چه بسا بزرگترین خیانت در تاریخ معاصرازسوی سیاست پیشگان خائن وامرای ارتش وطن فروش صورت پذیرفت،برای اولین بار میهن مابدون مقاومتی چشمگیرتسلیم و اشغال بیگانه گردید.بی گمان دراین میان خیانتی که درسوم شهریوربه سرزمین ما شد برابری می کند به آن شب تیره و تاری که نادرشاه افشار درچادرخویش به ضرب کینه مقتول شد ویا هم سان کودتایی است که درقلعه شوشی تفلیس برعلیه آقا محمد خان آخرین سرداربزرگ ایران زمین صورت گرفت.درآن شب آغشته به ننگ وخیانت آن هنگام که خنجر آن ناجوانمرد صادق نهاوندی ودوخائن دیگر پهلوی سردار بزرگ ایران زمین را می درید،آقا محمد خان گویی آینده شوم و تار ایران زمین را به چشم بصیرت می دید، خطاب به کودتاگران گفت:
شماآقا محمد خان را نکشتید بلکه ایران را کشتید.چه سخن عمیق و دوراندیشانه وازسرمهرعجین شده به عشقی پایان ناپذیر به میهن!. بله سوم شهریور 1320 نیز برای ملت ایران اتفاق نامیمونی بود ازاین دست.ولی چنانچه بپذیرم ازپس هرتزی،آنتی تزی است که سنتز خود را می آفریند. هرچه تضاد خود را می آفریند.دربرابراین یورش سهمگین وهجوم ناجوانمردانه دفاعی شکست ناپذیر؛عمیق ومبتنی بر آموزهای ریشه درباورهایی نیاخاکی این سرزمین شکل گرفت.
چندی ازسوم شهریور نگذشته بود که نهضت مقابله با این یورش بزرگ از کالبد ونهاد وجدان بیدارجامعه ایرانی نمایان گشت.
درهمین شهریورماه عده ای از نوجوانان در محل پل چوبی تهران سر کوچه آسیاب بادی (نزدیک به میدان فوزیه یا امام حسین فعلی) با توجه به خدشه ای که به غرور ملی آن ها وارد آمده بود با همان حس کودکانه خود به مقابله با تانک ها و سربازانی روس برآمدند و با سنگ و آجر وچوب به بیگانه حمله ور شدند. این نوجوانان عبارت بودند از : محسن پزشکپور ـ محمد رضا عاملی تهرانی ـ ابوالقاسم پور هاشمی ـ پرویز صفیاری ـ فرید سیاح سپانلو ـ مهدی بهره مند و چند تن دیگر که نام نشانی از آنان در دست نداریم .  
 جرقه ای که آغاز گر نهضت بزرگ پان ایرانیسم درایران شد. ولی بی گمان این اقدام آن ها ریشه درگذشته داشت. چنانچه سرور مهندس کرمانی در جستارهایی پیرامون شکل گیری نهضت پان ایرانیسم می نویسد: درنخستین یک شنبه آبان ماه 1316 خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران  چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با خون  خویش متنی را امضاء نمودند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم  پورهاشمی و مهدی بهره مند.
بعدها این نهضت وجنبش درعناوین مختلف متجلی گشت (بانامهای انجمن ایران دوستان،نهضت محصلین ونهضت رستاخیز ایران) اکنون نهضت پس از کسب تجربه های فراوان در مبارزه که شرح آن در این مجال نمی گنجد وپس از شهادت علی رضا رییس در 15 شهریور ماه 1326 نام راستین  وجلوه تشکیلاتی خود به نام پان ایرانیسم را برگزید.گفتنی است  نوشته ای سراسرمیهنی و آغشته به پیمان خون و باور به خاک به نام فرمان رییس ازسوی سرور محسن پزشک پور تهیه شد که همچون سوگند نامه ومیثاقی بود که از سوی این جوانان میهن پرست برای پاسداری از ارزش های ملی و نیاخاکی تهیه شده بود.متن این فرمان که آغشته به امضا خون این جوانان میهن پرست وبرومند بودسندی ازاحیای دوباره ناسیونالیزم ایرانی است که توسط محسن پزشک پورنوشته شد: 
«ما بنیان گذاران انجمن ، که نخستین پایه ی ایران پرستی را به روی شانه های خود برپا کردیم ، امروز در این ساعت به خاطر آن که انجمن مقدس خود را وارد یک راه تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار سازیم و به خاطر آن که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ی ایرانی نموده و مبنای تعلیمات وفلسفه و کلیه عقاید انــجمــن خویــش سازیـم می گوییـم پان ایرانیسم آن آرزوی مقدسی است که بر قلوب جملگی حکومت می کند . اکنون به خدای خود وشرافت انجمن خود و به خون نخستین شهید و سرباز فداکار انجمن  علیرضا رییس سوگند یاد می کنیم که برای همیشه و تا ابد جز پان ایرانیسم برای خود هدف وآرزویی تخصیص ندهیم و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست داشتنی نرانیم .ای آیندگان ، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید .مردان مبارز- کسانی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید ، زمامداران ، ای افرادی که فرزندان داریوش و کوروش حکومت می کنید ، ای  خواننده ی عزیز ، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد. شایدکه جای ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن پرستی آواره ی کوه و دشت باشیم ، یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تیره های جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشد.
اما ازتومی خواهیم وبه تومی گوییم و تو را به اهورامزدا خدای بزرگ ایران سوگند می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیان گزاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده ی کلی گردی ، پان ایرانیسم ، شاید این آرزو در زمان ما و در دوره ی تو به حقیقت نپیوندد ، اما باشد ، تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود مطمئن باش روزی می رسدکه این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی برجای نگذارد ، تا آن روز این وصیت ماست شما هاله ی سیاه را از پرچم ایران برنگیرید ، این هاله نشانه ی عزاداری و ماتم ماست تا وقتی که به هدف مقدس خود نرسیده اید تا زمانی که عظمت ایران را اعاده ننموده اید شما را به ناموس وطن سوگند این هاله را برنگیرید و نعره کشان بگویید. 
به پیش برای محو این هاله ی سیاه ، به پیش برای روز تاریخی و مقدس
 آن روز سعادت بار فرح بخش ، آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ  ما بدون هاله سیاه در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور  انجمن در اهتراز خواهد بود .
هم وطنان درود برشما و شهدای ایران ، درود بر قهرمان پیش آهنگ و شهید راه آزادی ایران ، علیرضا رییس ، ایران را به شما می سپاریم و شما را به اهورامزدا.
پاینده ایران
آری این چنین بود که پس از آن یورش شوم و خفت بار یکی از بزرگ ترین جنبش های میهن پرستانه شکل گرفت که خود را نگاهبان و پاسدارارزشهای ملی و فرهنگی تبار ایرانی درطول تاریخ می داند. جنبشی که تنها راه نجات و بهروزی جامعه ایرانی را برقراری پیوند های دوباره فرهنگی و تباری همه اقوام وتیره های جدا گشته از مام میهن می داند. اکنون 65 سال از 15 شهریور 1326 می گذرد.
نهضت پان ایرانیسم همچنان در مقام پاسدار فرهنگ و آیین نیاخاکی به ایفای مسوولیت در برابر ملت و میهن خود  می پردازد.
پان ایرانیسم همچنان با اتکا و باور به آرمان های همان نوجوانانی که در برابر بیگانه با دست خالی در محله پل چوبی به مبارزه برخواسته بودند راه  مبارزه خویش را برای از هم زدودن همه چهره های سیاه وپلیدی که دامان ایران زمین را فرا گرفته ادامه می دهد.
 پان ایرانیسم همچنان به فرد فرد جامعه بزرگ ایرانی این نوا ونغمه جاودانه را صلا می دهد که: به پیش تا مرز خویش.
پان ایرانیسم اکنون پس از گذار از تندبادهای بسیار همچنان در برابر هر گونه اندیشه ی تجزیه طلبانه و نوای شومی که از سوی بیگانگان برای به مخاطره افکندن کیان ملی ما صورت می پذیرد پویا و استوار چونان دژی مستحکم و خدشته ناپذیر ایستادگی می کند.
پان ایرانیسم همچنان در  راه اعاده حق ارده ملت در تعیین و ایفای حقوق ملی خویش مبارزه خویش را پیگیرانه  ادامه خواهد داد. 
آری همچنان بر سر پیمانی که با خون آغشته گشت خواهیم بود. به ایران بزرگ  می اندیشیم وهر لحظه و هر هنگام که زمان می گذرد جامعه بزرگ ایرانی و اقوام و تیره های وابسته به این سرزمین بیش از پیش به عمق و راستی  این پیام ونهضت بزرگ پی می برند.
حال ازپس این حوادث در طول نزدیک هفت دهه کوشش و جانبازی در راه ایران، نهضت پان ایرانیسم چونان فولاد آبدیده شده به راه خویش ادامه می دهد. اکنون آن نوجوانان که یا در راه ایران چون دکتر عاملی کشته شدند و یا چون سرور پزشک پور غریبانه بازدر شب تیرو تاری که آغشته به ننگ و خیانت به ایران بود به خاک سپرده شده اند و دار فانی  و زندگی خاکی را بدرود گفته است ،پرچم مبارزه برای برپایی جامعه بزرگ ایرانی را  دوباره به دست جوانانی سپرده اند که با تجربه ای گرانبها از سال های نا آرامی به ایفای وظیفه در برابر تبار ونژاد ایرانی می پردازند.
گزافه نخواهد بود که گویی که ازپس این هم مصیبت و رنج که برمیهن مظلوم ما روانه گشته وسینه میهن پرستان مملو ازغم و رنجی وصف ناشدنی  به میهن است نهضت و جنبش گویی تولدی دوباره داشته است .چونان ققنوسی که از پس خاکستر آتش پرمی گشاید.
نهضت پان ایرانیسم  نیزدر قلوب ملت ایران شعله ور گشته است.
پان ایرانیسم اکنون بانگ رستاخیز خود را بلند تر از همیشه چونان صور اسرافیل در تمام فلات ایران زمین صلا داده است… به پیش تا مرز خویش
سرانجم چه نسل ما بتواند و چه نسل های آینده : کنگره بزرگ اقوام ایرانی را به تاسی از  وصیت نابغه دروان نادر ایران زمین به روزگاری در دشت مغان بر پا خواهد شد. روز رستاخیز بزرگ تبار ایرانی.
آری اکنون 64 سال از آغاز جنبش و نهضت  ما می گذرد. پان ایرانیسم خود را نقطه آغاز نمی داند بلکه خطی است ممتد درادامه نهضت های پیشین جامعه بزرگ ایرانی در برابر هرگونه یورش و تجاوز به میهن. در برابر اشغالگزان. پان ایرانیسم مجموع نقطه هایی است که خط دفاعی و تهاجمی تاریخ ایران را در طول زمانه و دوران ها ترسیم و تدوین می کند.
آری اینچنین بود که از پس آن بامداد خونین سوم شهریور که به ننگ خیانتی  نابخشودنی ونزدونی آکنده بود نهضتی  شکل گرفت که خود را وامدار فرهنگ و تبار ایرانی می داند برای همیشه و برای تاریخ.
چنین است آتش ایران پرستی و مهر به میهن که حتی در سخت ترین لحظات و هنگامه های دشوار تاریخی، در زمانی که هیچ امیدی به بهبود و نجات میهن نیست بزرگ ترین مقاومت های تاریخی نیزهمزمان شکل می گیرند،چنین است رمز وراز ماندگاری و پایداری این سرزمین مقدس و ورجاوند. چنین است که از پس خاکستر هرآتشی  ققنوسی مبارک متولد می شود و مام میهن را از گزند اهریمنان محفوظ می دارد.
آری همیشه خیانت های بزرگ  بر این سرزمین بوده ولی آن چه که نمایان تر می شود، وجود همین فداکاری ها واز جان گذشتگی هاو مقاومت هاست.
بدین سان ایران پس از یورش اهریمن  در سوم شهریور ماه 1320هنگامی که هیچ کس گمان مقاومت و ایستادگی نداشت  عده ای نوجوان  آرمان خواه نهضتی را پدید آورند شگفت. گویی دست غیبی که ما خداوند ایران زمین می نامیمش همیشه به توسط فرزندانی فداکار،این سرزمین را از اهریمن، دشمن و بدسگالان در امان نگاه داشته است. این است راز ماندگاری سرزمین ما. تولد ققنوس از پس بامداد خونین.

 

 

.

.

 

 

 

«گفتگوها»

 

 

 حجت کلاشی: «ایران با عظمت در پیش روی ما قرار دارد»

آرتمیس برهانی 

 

 

 

گفتگوی آرتمیس برهانی با سرور حجت کلاشی را در ادامه می خوانید :

 

 

حجت کلاشی، کار‌شناس ارشد علوم سیاسی و از مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در گفتگویی به بررسی انگیزه های فعالیت جوانان و همچنین وضعیت کنونی مبارزات پان ایرانیستی پرداخته است.

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مسولیت حجت کلاشی در سالهای اخیر توانسته است به عنوان فعال ترین بخش حزب پان ایرانیست تاثیر بسزایی در معرفی اندیشه و آرمان های این حزب داشته باشد و عضوگیری گسترده ای از میان جوانان میهن پرست انجام داده است. سرور کلاشی و همرزمانش در سازمان جوانان حزب پان ایرانیست توانسته اند گام های موثری در زمینه دفاع از حاکمیت ملی و دموکراسی، روشنگری و مبارزه با استبداد، اعلام مواضع شفاف و مشخص در مورد منافع ملی و تمامیت ارضی و مبارزه با تجزیه طلبی به ویژه در استان های خوزستان و آذربایجان، تلاش برای ایجاد وحدت ملی در استان های مرزی ایران بردارند،همچنین برپایی تجمع معروف “خلیج پارس” در مقابل سفارت امارات متحده عربی در سال1387 که با استقبال و همراهی بی نظیری از سوی مردم مواجه شد ، روشنگری پیرامون جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس از نمونه فعالیت های علنی آنها بوده است.

 

 

سرور کلاشی به عنوان اولین پرسش، چرا در حزب پان ایرانیست سازمان جوانان یکی از رکن‌های خیلی زنده و پویا است. درواقع چرا جوانان؟

جنبش پان ایرانیست با نوجوانان و جوانان آغاز شد. استنباط من از سازمان جوانان‌‌‌ همان پان ایرانیست‌های جوان است که تنها به معنای سن و سال نیست بلکه به معنای جوانه زدن هم است. می‌خواهد تجدید حیاتی را اشاره کند یک نوع رجعت و یک نوع بازگشت به آغاز. حزب باید تجدید حیات کند و می‌توان در سازمان جوانان به عنوان مجموعه‌ای پیشرو در درون حزب به این تجدید حیات فکر کرد. همانطور که شد در آغاز پرسش‌های جدی و حیاتی آشکار‌تر است باید به آن سرچشمه بازگشت. شکل گیری سازمان جوانان هم چیزی بود برای اشاره به این منظور که پان ایرانیست‌ها بعد از فشار سنگینی که بعد از انقلاب تحمل کردند و مصائبی که برایشان بوجود آمد که در نتیجه ساختار و سازمان فرو پاشید و نظم حزبی از بین رفت و شکاف عظیم نسلی بوجود آمد، دوره‌ای جدید از حیات خود را آغازیده است. این دوره جدید را نیرویی جدید و نوظهور قرار است پیش ببرد با انرژی بهتر و درک دقیق از زمانه.

از لحاظ زمانی هم وقتی حزب با فشارهای بیشتری روبرو شد و راه هر گونه حرکتی را مسدود کردند. برای فعالیت‌های حزب سازمان جوانان اعلام موجودیت کرد تا بتواند مسیر را اگر چه سخت اما به هر حال با تدبیر طی بکند. از این رو سازمان جوانان به معنای زندگی جدید حزب پان ایرانیست اعلام موجودیت کرد و تلاش کرد با دمیدن شادابی و روحیه مبارزاتی و آرمان خواهی به بدنه حزب دربرابر مسائلی که دستگاه‌های امنیتی برای حزب ایجاد می‌کند مقابله کند.

اما مساله‌اش تنها مقاومت به این معنا نیست بلکه اهدافش‌‌‌ همان است که در بالا اشاره شد و حزب پان ایرانیست باید بتواند به موجودیتی پیشرو در این مسیری که ترسیم شد تبدیل شود.

 

 

یعنی می‌خواهید بگویید دلیل فعال کردن سازمان جوانان به خاطر درصد قابل توجه جوانان در جمعیت کشور و به هدف تاثیر گذاری بر آن‌ها و استفاده از پتانسیل آن‌ها نبوده است؟

خوشبختانه جمعیت ایران جمعیت جوانی است و وقتی قرار است حزبی تجدید حیات کند و زندگی نو و پر شکوه تری را شروع کند طبیعی است که باید از جامعه خودش نیرو بگیرد و از همین جامعه به بدنه مبارزاتی خودش اضافه کند و در بین مردم گسترش پیدا کند. هر چند در آن لحظه مساله اصلی این نبود اما طبیعتا این طور می‌شود.

 

با توجه به فاصله‌ای که در بین فعالیت‌های تشکیلاتی حزب پان ایرانیست از زمان انقلاب ۵۷ تا اوایل دهه ۷۰ در ایران افتاد و به تبع این گسست سنی که شما از آن به عنوان شکاف نسلی یاد کردید باعث اختلاف سنی قابل توجه بین اعضای قدیمی و نیروهای جوان باعث اختلاف در دیدگاه‌ها و تعیین تاکتیک‌ها و فهم شرایط سیاسی نشده است؟

 در ابتدا باید بگویم سازمان جوانان در درون سنت حزبی متولد شد یعنی همه سنت‌های حزبی را به ارث برد و از سوی دیگر با اتصال به سرور پزشکپور و دیگر پیشکسوتان حزبی توانست وارث این سنت حزبی شود و توانست با آرمان‌های نهضتی هم ارتباط برقرار کند و روح حاکم بر نسل جوان هم‌‌‌ همان آرمان‌های ورجاوند پان ایرانیسم بوده و است؛ از این رو طبیعی می‌باشد که یک وحدت و هم اندیشی مابین نسل‌ها وجود دارد. بدون اینکه بخواهیم از نسل‌ها صحبت کنیم، طبیعی هست بین برخی فعالین اختلاف نظرهایی وجود دارد که لازمه هماهنگ شدن هم تن دادن به گفتگو و ارتباط بیشتر و هم اندیشی می‌باشد. البته باید اصول تشکیلات را رعایت کرد و مباحث را تقلیل نداد.

 

به نظر شما چه ضرورتی حس می‌شود که یک جوان در وضعیت کنونی کشور با وجود فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی تصمیم می‌گیرد برای فعالیت‌های ناسیونالیستی وقت بگذارد در حالی که می‌تواند به دغدغه‌های روزمره‌اش پاسخ دهد؟

 

بحث این هست که یک جوان یا یک ایرانی در کدام ایران می‌تواند خوشبخت باشد؟ به طور یقین در ایرانی آباد و آزاد می‌تواند احساس خوشبختی کند و مشکلات معیشتی و اجتماعی را تقلیل دهد. حال پرسش مطرح می‌شود که چه کسی ایران آباد و آزاد را می‌سازد؟ آیا دست غیب با نیروی خارجی قرار است ایران را بسازد؟ خب همین جوانان باید ایران را بسازند. ساختن هویت می‌خواهد و چیستی‌اش را باید بشناسد. کما اینکه در کشورهای پیشرفته‌ای که توانسته‌اند روی معنا و هویت کار کنند مردمش زندگی بهتری تا کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی که دچار این بحران معنا هستند پیدا کرده‌اند با آگاه سازی جوانان در این مسیر همراه خواهند شد.

 

 

آیا حزب پان ایرانیست توانسته موفق عمل کند؟

 

بله مقاومت خوب و تاریخی انجام گرفته اما هنوز نتوانسته حوزهٔ عمومی را در پیوند با آرمان‌ها و برنامه‌ها ی خود سمت و سو ببخشد. باید بتوانیم در زمینهٔ تاریخی معنا و مفهموم بودن و سمت و سوی عمل خود را بیان کنیم. علت وجودی این حزب و کارکردش باید توسط اعضای جامعه فهمیده و حمایت شود و این وظیفهٔ حزب است که خود را معرفی کند. بنظرم هنوز ما نتوانسته‌ایم خود را در زمینهٔ ملی و در ارتباط با سمت و سوی سیر حیات ملت معرفی کنیم. ما نمی‌توانیم بیرون از تاریخ قرار بگیریم ما موجودیت تاریخی هستیم این موجودیت باید حیثیت گفتاری داشته باشد یعنی در قالب مفهوم بیان شود. به همین خاطر به تاریخ نیاز داریم که سنت ما در دل آن قرار گیرد و از این طریق مسالهٔ نقش و مسیر، پاسخی با قابلیت انکشاف و تحول پیدا کند. از این رو تاریخ حزب ضرورت دارد که با نگاه و در بستر تاریخ عمومی نوشته شود. البته این تاریخ تنها تاریخ به معنای دراز دامن کردن توصیف رویداد‌ها نیست بلکه تاریخ مفهومی است.

 

این تاریخ نوشته شده است؟

خیر. رویداد نویسی شده است که در جای خود بسیار اهمیت دارد .

 

در زمینهٔ مقاومت خوب عمل شده؟

بله مقاومت خوب و تاریخی انجام گرفته. ما مبارزه‌ای صادقانه و شجاعانه انجام داده‌ایم. 

 

چرا مقاومت و مبارزه؟

بگذارید با یک مثال توضیح دهم. شما شناگری را تصور بکنید که در مقام شناگری با استخر خالی مواجه باشد. کارویژهٔ شناگر شنا کردن است اما وقتی آب نیست کارویزه‌اش بسط می‌یابد و باید استخر را پر کند. ما با نظام حکومتی مواجه هستم که در طرحش حوزهٔ عمومی نمی‌تواند و نباید دارای افکار و بیان و عمل ازاد باشد. به یک معنا حوزهٔ عمومی که در آن بتوان به مصلحت ملی اندیشید را می‌خواهد معدوم کند و حوزهٔ عمومی اطاعت محوری بسازد که استقلالی ندارد. حالا در این وضعیت باید مقاومت کرد. این می‌شود در برابر.

 

اما برای چه مقاومت و مبارزه می‌کند؟

خب این پرسش جدی تریست که باید خطر کرد و در صدد پاسخ دادن به آن بر آمد. پاسخ دقیق این پرسش در این مختصر نمی‌گنجد. اغلب کسانی که که درگیر مبارزه هستند در ایران نمی‌دانند با چه بطور دقیق و برای چه بطور روشن مبارزه می‌کنند و نه از واقعیت و نه از اهداف، تصوری روشن ندارند. این گفتهٔ مرحوم بازرگان درست نیست که می‌دانستیم با چه مبارزه می‌کنیم اما نمی‌دانستیم برای چه مبارزه می‌کنیم. اغلب آنهایی که بعنوان نیروی مترقی شناخته می‌شدند نمی‌دانستند با چه مبارزه می‌کنند. اندیشهٔ پان ایرانیسم با دقت در ضعف ایران وعوارض ناشی از آن سلامت و قدرت و عظمت ایران را هدف خود قرار داده است. اما نقطهٔ عزیمت باید اینجا باشد که عوارض مشهود معلول ضعف درونی هستند و باید مساله را در داخل جستجو کرد و از سیطرهٔ فهم تاریخی شادروان محمود محمود خارج شد.

یعنی دو پرسش باید پیش روی خود بگذاریم. اول اینکه ایران چرا ضعیف شده است و حال و روزش مناسب نیست و در مسیر مرگ افتاده‌ایم. چرا بختمان سیاه شده است؟ برای پاسخ به اینکه چرا بختمان سیاه شده است هم نباید دنبال دستی بگردیم که این بخت را اینطور نوشته است بلکه باید ببینیم ما چطور بوده‌ایم که اینطور شده‌ایم و یا چطور نبوده‌ایم.

پرسش بعدی اینکه چطور باید باشیم. اگر می‌خواهیم وضعیت بهتر داشته باشیم و به زندگی احترام بگذاریم و امکنات حیات را شناسایی کنیم و تجلی ببخشیم باید ببینیم چطور باید باشیم. از هر چیزی که هر چیزی صادر نمی‌شود. باید بگونه‌ای باشیم تا برآمده از ما و افریده‌های ما مطلوبمان باشد و با ضرورت بقا و شکوه سازگار باشد

 

یعنی توطئه وجود ندارد؟

چرا توطئه همیشه وجود دارد اما معلولهای تاریخی را نمی‌توان با آن مفهوم توضیح داد. راه به فهم تعلیلی نمی‌برد.

 

 

برخی معتقدند اندیشه‌های ناسیونالیستی مرزی به باریکی مو با فاشیست و راسیست دارد. شما با این اعتقاد موافقید؟

اندیشه ناسیونالیستی ممکن است به فاشیست منجر شود کما اینکه در برخی کشور‌ها این اتفاق افتاد. اما مرز بین ناسیونالیست و فاشیست به باریکی مو نیست و خیلی با هم تفاوت دارند.

 

پان ایرانیست‌ها اگر به قدرت برسند ممکن است به فاشیست گرفتار شوند؟

 آن چیزی که ما پیش روی خودمان انتخاب کردیم و درفکر تحقق آن هستیم هیچ ارتباطی به فاشیست ندارد بلکه با دموکراسی ارتباط برقرار می‌کند. این ارتباط با دموکراسی هم هیچ ارتباطی به مد زمانه ندارد و به فهم ما از تاریخ این آموزه را در اختیار ما قرار می‌دهد.

 

یکی از آرمان‌های پان ایرانیست‌ها برگرداندن سرزمین‌های جدا شده از ایران را مام میهن هستند. در ابتدای بوجود آمدن مکتب و بعد حزب پان ایرانیست این آرمان قابل درک بود چرا که از تجزیه این سرزمین‌ها خیلی زمانی نمی‌گذشت اما در زمان کنونی و با مناسبات بین المللی امروز آیا این یک رویا نیست؟

رویا نیست ولی آرمان است. ما معتقد به برگشت این سرزمین‌ها به مام میهن نیستیم بلکه معتقدیم همه این‌ها مام میهن هستند و همه این نقاط و سرزمین‌هایی که پراکنده شده‌اند و هر کدام یک دولت سیاسی و نامی سیاسی را یدک می‌کشند در ذات خودشان ایران هستند و اینطور نیست که تنها ایران امروزی ایران باشد. قصد ما برگرداندن جایی به جایی نیست بلکه بحث ما دمیدن یک خود آگاهی هست در ایران زمین که همه تباری که در ایرانزمین زندگی می‌کنند ایرانی هستند و سیاست مشترکی را باید دنبال کنند و مسیر مشترک زندگی را برگزینند. این امر با آگاهی و معرفت ارتباط دارد و ما بسط آگاهی و معرفت را رویا نمی‌دانیم و معتقدیم که زندگی انسان از مسیر این آگاهی‌ها و معرفت‌ها می‌گذرد بنابراین طبیعی است که به دنبال این هیئت تاریخی برویم و بخواهیم در سرزمین‌های ایرانی بسطش دهیم.

 

پس لزوما بسط این معرفت و آگاهی در واقع حل شدن نظام سیاسی یا دولت‌های این مناطق با نظام سیاسی و دولت ایران نیست؟

اولا باید ببینیم در ایران چه حکومتی بر سر کار است و اگر یک حکومت نا‌توان و ناکارآمد سر کار باشد به یقین حاضر نیستیم که آن‌ها را هم به این بدبختی بکشانیم اما الویت ما اصلا دولت‌ها درنیست. ما می‌توانیم یک ملت – چند دولت را هم تجربه کنیم. مهم اینست که ما بدانیم یک ملت هستیم با چند دولت مختلف اما این دولت‌ها باید در مسیر زندگی و حیات این ملت حرکت کنند و در این حالت می‌شود دولت‌ها در درون یک اتحادیه یا کنفدراسیون و بعد یک فدراسیون عمل کنند. بنابراین ما بحثمان در پایه است یعنی اتحاد ملت.

 

از دید شما این اتحاد ملت‌ها با همدیگر چه سودی دارد؟

اتحاد ملت‌ها نیست بلکه اعضای مختلف یک ملت هست. ما یک ملت هستیم به نام ملت ایران که چندپاره هستیم، پراکنده و بخش بخش شدیم و اعضای مختلف این ملت دارند در جهات مختلف حرکت می‌کنند. نه تنها در مسیر شایسته زندگی نمی‌کنند بلکه بعضا در مسیر مرگ همدیگر را سوق می‌دهند. طبیعی است در چنین شرایطی ما بخواهیم همه اعضای این ملت با وحدت در کنار هم زندگی کنند و یک مسیر را رو به سربلندی طی کنند.

 

در اندیشه‌های ناسیونالیستی خیلی روی مساله هویت ملی تاکید می‌شود. برخی معتقدند روند دنیا دارد به سمت جهانی شدن می‌رود و ملت افراد دیگر اهمیت چندانی ندارد و به همین دلیل در چنین شرایطی مفهوم هویت کمرنگ می‌شود. در چنین شرایطی اندیشه ناسیونالیستی هم پاسخگوی نیاز اجتماعی افراد نخواهد بود. شما با این دیدگاه موافقید؟

 من فکر می‌کنم در عصر جهانی شدن بحث هویت ملی به عنوان یک بحث جدی نه تنها کمرنگ نمی‌شود بلکه پررنگ‌تر هم می‌شود. برای اینکه انسان نگاه جدی تری در بحث مفهومی و شناخت پیدا می‌کند. حتی اگر باور کنیم که جهان آینده جهان دهکده جهانی است همین دهکده هم به خانه‌هایی نیاز دارد و هر خانه حریمی دارد و منافع خاص خودش و ساکنین خودش را دارد. پس به هر شکلی بخواهیم جهان آینده را ترسیم کنیم به نظرم هویت‌ها بازیگران اصلی خواهند بود. فکر می‌کنم جهان آینده به سمت حوزه‌های تمدنی اصیل‌تر و بنیادی‌تر حرکت خواهد کرد تا در جهان صورت‌های جدید از زندگی را تجربه کرد.  جهان بینی و نیاز‌ها و انتظارات اجتماعی – سیاسی یک جوان چهل نیم قرن پیش با یک جوان امروزی متفاوت است.

 

اندیشه‌های پان ایرانیست چقدر سعی کرده به روز باشد و بتواند با توجه به خواستگاه جوانان همگام شود؟

 ببینید چون حزب پان ایرانیست با امر قدرت درگیر است و از سوی دیگری منتقد قدرت حاکم می‌باشد و از سوی دیگر به دلیل اینکه در صحنه است، دغدغه دارد و در جریان امور سیاسی و اجتماعی است پس به روز است و همچنین به دلیل اینکه جوانان بسیاری از نقاط مختلف ایران با سازمان جوانان این حزب همکاری و فعالیت دارند لذا به مسائل و مشکلات جامعه آشناست و به نوعی زبان جامعه می‌باشد.

 

آیا پان ایرانیست‌ها همه نگاه‌شان به گذشته است؟

 

نگاه پان ایرانیست ها همیشه به گذشته نیست اما به گذشته هم نگاه دارند. ما معتقدیم اگر بخواهیم درست آرمان را منتقل کنیم باید بتوانیم معنای دقیق حوادث گذشته را تعیین کنیم و بدانیم به طور مثال جدایی بحرین از ایران چه بوده ؟ پان ایرانیست ها آن دوران چه چیز را می دیدند؟ پس باید تمام رخدادهای گذشته را معنا شناسی کنیم و از گذشته استفاده کنیم که رو به اینده سوق داده شویم و با این رویکرد گذشته انرژی خواهد داشت . ضمن اینکه افتخارات گذشته هم باید برای ما یادآوری شود.ما باید گذشته را بفهمیم تا بتوانیم آینده را درست ترسیم کنیم. در واقع آینده مخلوق گذشته است. ما نگاهمان رو به آینده است برای ساختن ایرانی آزاد و آباد که در مقابل ما قرار دارد نه در پشت سر ما. چون ایران با عظمت در پیش روی ما قرار دارد.

 

 

 

 

 

رضا کرمانی: « تنها راه برون رفت از بحران سیاسی ایران ایجاد وحدت ملی است»

 

سپیده مشرقی 

 

 

حزب پان ایرانیست یکی از قدیمی ترین احزاب سیاسی معاصر ایران است. این حزب با بیش از شصت سال سابقه فعالیت سیاسی، پس از انقلاب ۵۷ به شدت سرکوب شد ولی در سالهای اخیر با ورود علنی به صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران دوباره توانست خود را در به نیروهای اثر گذار در آینده سیاسی ایران تبدیل کند. 
دفاع از حاکمیت ملی و دموکراسی، روشنگری و مبارزه با استبداد، اعلام مواضع شفاف و مشخص در مورد منافع ملی و تمامیت ارضی و مبارزه با تجزیه طلبی به ویژه در استان  های خوزستان و آذربایجان، تلاش برای ایجاد وحدت ملی در استان های مرزی ایران،  برپایی تجمع معروف “خلیج پارس” در مقابل سفارت امارات متحده عربی در سال۱۳۸۷ که با استقبال و همراهی بی نظیری از سوی مردم مواجه شد ، روشنگری پیرامون جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس از نمونه فعالیت های علنی این حزب در سال های اخیر بوده است. با توجه به فشارهای شدیدی که از سوی حاکمیت ایران بر روی احزاب و فعالان سیاسی است، پان ایرانیست ها نیز از گزند این فشارها در امان نبوده اند و غیر از بازداشت و فشارهای قضایی و جلوگیری از برگزاری جلسات و دیدار اعضای این حزب با یکدیگر، طبق شنیده ها حاکمیت تلاش بسیار زیادی برای ایجاد شکاف در بین بدنه این حزب نمود است.

 

در ادامه گفتگو سپیده با رضا کرمانی از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست را می خوانید.

 

 

آقای کرمانی، در ماه های اخیر شاهد حضور مداوم پان ایرانیست ها در صحنه و همچنین بروز روندی پررنگ تر در فعالیت های آنان بودیم. علت این حضور چیست؟

حزب پان ایرانیست در همه ی این سالها فعالیت های خود را دنبال کرده ولی با توجه به شرایط تاکتیک های مبارزاتی اش را تغییر داده است و یکی از مشکلات نظام هم همین است که با وجود تمام تلاش های حکومت جهت رخنه و از هم گسستن تشکیلات، پان ایرانیست ها توانسته اند به حیات سیاسی خود ادامه دهند و شکل و فرم تشکیلاتی خود را حفظ کنند تا بتوانند به

وظایف حزبی خود در قبال جامعه عمل کنند. حکومت حقانیت اندیشه پان ایرانیسم را می داند ولی علی رغم آن در تلاش است که تشکیلات پان ایرانیست را فلج نگه دارد . به این هدف فشار 
را روی افراد فعال حزب بیشتر کرده است و طرحها و توطیه هایی را علیه حزب سازماندهی میکنند. همانطور که در بین خیلی گروه های دیگر مانند جبهه ملی هم نفوذ کردند و تلاش کرده اند 
شرایط انشعاب و از هم پاشیدن گروه های سیاسی را فراهم کنند . منتها ما توانستیم در زیر همه این فشارها تاب بیاوریم

 
به نظر می رسد شما معتقدید که در سالهایی که پان ایرانیست ها خیلی در صحنه نبودند هم فعالیت هایی داشته اند؟

بله. در واقع پان ایرانیست ها در اواخر دوران پهلوی چندین کرسی در مجلس داشتند و به کابینه راه پیدا کرده بودند . در آن سالها تلاش برای اتحاد ایران و دفاع از حقوق ایرانی تباران و 
وابستگان فرهنگی ملت ایران از مهمترین اهداف حزبی ما بود. طی سالهای اخیر هم که ما خیلی در صحنه نبودیم تلاش نمودیم این ارتباطات را حفظ کنیم و موفق هم بوده ایم. ما در مقابله 
با تجزیه ایران تلاش های مهمی انجام داده ایم . ارتباطاطی با فعالین ملی در کشورهای شمالیداریم همچنین در کردستان و خوزستان ارتباطات موثری برای دفع آفت تجزیه طلبی ایجاد کرده 
ایم . منتها برای این کوششها هم مشکلاتی ایجاد می کنند ونمی گذارند کوششها با توان واقعی دنبال شود.

 

شما به فشارهایی از سوی حاکمیت اشاره کردید. آیا می توانید نمونه ای از این فشارها را نام ببرید؟

درشرایط فعلی  ایران احزاب همه بایکوت هستند و اجازه هیچ فعالیتی داده نمی شود، احزاب مستقل در حالی که رسانه ها انحصرا در دست حکومت هستند و وضعیت تک صدایی حاکم است، فاقد رسانه می باشند و  حتی از برگزاری جلسات کوچک نیز محرومند. برای مثال اگر ما پان ایرانیست ها در آگهی ترحیم یکی از دوستانمان بخواهیم از عبارت “پاینده ایران” و حزب پان  ایرانیست استفاده کنیم اجازه چاپ آن آگهی داده نمی شود .جلوی  هر گونه فعالیتی را می کوشند که سد کنند و در کل می خواهند هیچ ارتباطی با مردم نداشته باشیم . 

 

بعد از وقایع پس از انتخابات، فشار بر روی پان ایرانیست ها هم شدت پیدا کرده است؟

بعد از انتخابات ۸۸ و جنبش سبز با فعال تر شدن پان ایرانیست ها حکومت هم فشار بیشتری را وارد آورد و بسیاری را تحت فشار شدیدی قرار داد. من خودم هفت بار توسط جمهوری اسلامی
بازداشت شدم . هر بار مدتی در زندان بودم در اصفهان، اهواز و کرج دادگاهی شدم و حکم حبس دارم . حسین شهریاری از دیگر اعضای پیشکسوت حزب پان ایرانیست یک سال و نیم در  زندان رجایی شهر کرج حکمش را سپری کرد . ابوالفضل عابدینی و شاهین زینعلی از اعضای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به ترتیب با حکم های ۲۷ ماه و ۱۲ سال در زندان به سر می برند . امید دهدارزاده، جوان عرب زبان خوزستانی به تازگی حکم شش ماه زندان و ۷۵ ضربه شلاقش تایید شده است . حجت کلاشی مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، هومن  اسکندری، سامان آریامن و تعداد زیاد دیگری از اعضای سازمان جوانان زیر حکم هستند. در هفته گذشته نیز دوباره تعدادی احضار و بازداشت در خوزستان و همچنین تهران و کرج داشتیم. 

 

 

 
آثار فعالیت های شما و همچنین اخبار پان ایرانیست ها نشان از فعالیت منظم و گسترده سازمان جوانان حزب پان ایرانیست دارد. فکر می کنید علت قوت گرفتن سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در سال های اخیر چه بوده است؟
در حال حاضر ناسیونالیسم در ایران بسیار نمود دارد و طی تاریخ هم می بینیم که ملت ایران هرگاه تحت تهدید بیگانه قرار گرفته یا در استبداد داخلی به سر می برده یک مقاومت ملی ایجاد کرده و توانسته است حتی قهرمانان بیشتری را بیافریند. در سالهای اخیر و در مسیر پر فراز و نشیب فعالیت سیاسی در ایران، جوانان پان ایرانیست به  محکمی ایستادگی کردند و سازمان جوانان توانست در زیر انواع فشارهای وارده از سوی حکومت  مقاومت کند و با همت و ایستادگی عضوگیری خود را ادامه دادند و فعالیت نمودند و نشان دادند  که وارثان مکتب پان ایرانیسم هستند. همچنین تشکیلات برون مرز هم در طی این سالها توانسته به حیات و فعالیت خود ادامه دهد و اعضای ما در اروپا و امریکا تشکیلات برون مرز را اداره می کنند.

 

 
شما فکر می کنید حزب پان ایرانیست بتواند در معادلات سیاسی آینده کشور اثر گذار باشد؟

حزب ما این پتانسیل را دارد که بتواند تاثیر در آینده سیاسی ایران بگذارد ما قدرت تشکیلاتی مان  حتی از دید حکومت جمهوری اسلامی هم پنهان نیست. پان ایرانیست بذری پاشیده است که  آثار آن در سالهای آتی در حجم بزرگی نمایان خواهد شد. 

به عنوان آخرین سوال، فکر می کنید راه برو رفت از بحران ایران چیست؟

فکر می کنم اتحاد گروه های سیاسی مختلف تنها با اتحاد و همبستگی می توانند حرکت های موثری انجام دهند. نگاهها باید به داخل باشد. دیگر نباید ملت ایران منتظر هواپیمایی باشند که مانند سال  ۵۷  از خارج  بیاید و سرنوشت کشور را تغییر دهد . جوانان ایران باید آگاهانه در مسیری گام بردارند که خودشان بتوانند سرنوشت مملکت را تغییر دهند.

نکته مهم ایجاد یک وحدت ملی است به خصوص الان که ایران در خطر تجزیه  و حمله نظامی کشورهای  دیگر قرار دارد. ما نباید بگذاریم اختلاف ما با حکومت کشورمان  را در خطر قرار دهد یا حقوق و امنیت ملی  مان با تهدید  مواجه شود.

و کلام آخر ؟

من از تمام گروه های ملی گرا می خواهم که با هم متحد شوند و به سوی تعریف اهداف مشترک گام  بردارند. اختلافات گذشته که در مورد دکتر مصدق یا محمد رضا شاه پهلوی و همچنین حمایت از روی کار  آمدن حکومت جمهوری اسلامی وجود داشته را باید فراموش کرد و در این روزهای حساس و سرنوشت  ساز برای ایران به سوی همبستگی گام برداشت.اختلاف دیدگاه بین احزاب مختلف ملی طبیعی است و به همین دلیل است که هر کدام در حزبی مشغول به فعالیت هستیم اما ما باید بتوانیم چنان عمل کنیم که  یک حکومت مبتنی بر حاکمیت ملی بیاید سر کار و در تمام موارد  آرای مردم حاکم شود.

 

پی نوشت: این گفتگو چندی پیش در تارنمای خبرگزاری آذربایجان منتشر شده بود و به مناسبت سالروز بنیاد حزب پان ایرانیست بازنشر شد.

 

 

.

.

 

 

«همراه با خاطرات همرزمان سازمان جوانان حزب پان ایرانیست»

 

 

در این بخش خاطرات چند تن از مبارزین جوان حزب پان ایرانیست و پاسداران مکتب ورجاوند پان ایرانیست را می خوانید:

 

 

ابوالفضل عابدینی نصر، پایمردی در راه آزادی و سرفرازی ایران

(سرور  مهرکیش)

 

چهارم آبان سال هشتاد و هشت پس از اینکه از دادگاه انقلاب اهواز بیرون آمدیم به اتفاق سروران به سوی زندان سپیدار رفتیم.
از صبح در دادگاه حاضر شده بودیم تا تنها نباشد. وقتی برای برگزاری آیین دادرسی!! او را وارد راهروی دادگاه کردند همه متعجب شده بودند. من هم به بهانه ای و به کمک یکی از سروران وارد شدم و او را با دستان و پاهای زنجیر شده دیدم. به خود گفتم چگونه است که تفاوتی میان یک فعال سیاسی با یک بزهکار اجتماعی قائل نشده اند؟ مثل آن بود که یک قاتل زنجیره ای را با خود آورده باشند و نه یک فعال سیاسی ایرانپرست. این هم از عجایب وخلاقیت های دیگر جمهوری اسلامی بود که نظاره گر بودیم. محاکمه به پایان رسید و او را به زندان بازگرداندند و از قرار معلوم برایش وثیقه بریده بودند. پس همگی خوشحال بودیم که امروز او را آزاد خواهیم دید.
روز از نیمه گذشته بود وچند ساعتی منتظر بیرون آمدنش بودیم اما خبری نبود. تصمیم برآن شد که به غیر از من و سرور کسرا علاسوند دیگر سروران برای صرف ناهار ساعتی ما را ترک کنند. نیم ساعتی گذشته بود که ناگهان در زندان باز شد. چثه ای کوچک و نحیف نمایان گردید. ساکی که در دستش بود به اندازه ی خودش به چشم می آمد و نشانگر این بود که در اثر فشار جسمی بسیار وزن کم کرده است. با این همه از دیدن ما لبخندی پر از انرژی و امید بر لب نشاند و در همان درگاه زندان با صدایی رسا فریاد زد: « پاینده ایران، … »
و این یکی از معدود خاطراتی است که از ابوالفضل عابدینی دارم. مردی که در چند بار دیداری که با او داشتم پایمردی در راه آزادی و سرفرازی ایران، بدون هیچ خودمحوری و منیتی، تنها دریافتی بود که می شد از او داشت. امید که لحظه ی آزادی او را هر چه زودتر به نظاره بنشینیم.

 

 بازداشتی که به یک مدرسه پان ایرانیستی تبدیل شد

(سرور ارسلان)

 

یک شب مانده به مراسم چهلم روانشاد سرور دکتر میرانی یک از اعضا شورای سابق رهبری،  سرور فرهاد باغبانی با من تماس گرفت و از من خواست که همراه او برای استقبال از سرور مهندس رضا کرمانی و سرور سلیمانی به فرودگاه برویم به فرودگاه

 وقتی وارد فرودگاه شدیم تعداد 380  برگه از اعلامیه های فوت سرور میرانی با محتوای آرم شیر و خورشید همراه ما بود که من روی پیشخوان بازرسی فرودگاه آنها را جا گذاشتم

طبق معمول پرواز با تاخیر انجام شده بود و سروران هنوز وارد اهواز نشده بودند.

بعد از دقایقی من متوجه نبود آگهی ها شدم و به سرور باغبانی گفتم که آنها را جا گذاشتم روی پیشخوان بازرسی.و منتظر نماندم تا سرور باغبانی چیزی بگوید. به سمت بازرسی رفتم و دیدم که ماموران انتظامی در حال خواندن آگهی ها هستند . با علم بر اینکه این برگها نمیتوانند جرم باشند جلو رفتم و از آنها برگها را طلب کردم . در کمتر از چند ثانیه تمام ماموران دورم را گرفتند به طوری که فکر کردم یک قاتل فراری را می خواهند دستگیر کنند. فقط توانستم موبایلم را از بین آنها به دست سرور فرهاد برسانم که نمیدانم چطور متوجه این امر نشدند.

خلاصه من را با دستبند به اتاق انتظامی بردند و از همانجا بازجویی ها شروع شد و تهدیدات معمول به دنبال آن .

پس از چند دقیقه سرور کرمانی و سرور باغبانی وارد شدند و ادعا کردند که این برگها مال آنهاست و من در این میان بی گناهم و این ادعا موجب دستگیری آنها هم شد که البته سرور سلیمانی هم با آنها بود و ایشون هم برای چند ساعت اولیه با ما در بازداشت  بودند و به حقیقت به ایشان توهین های بسیاری شد ولی آزاد شدند.
در بازداشتگاه و در زمان بازجویی بسیار سخت می گرفتند و استرس زیادی را تحمل می کردیم. در این میان نقش سرور کرمانی که همچون شیری که می غرید و سرور باغبانی که به من دل آرامی میدادند  را نمیتوان نادیده گرفت. سرور کرمانی با تعریف خاطرات شیرین و درس های آموزنده و سرور باغبانی با درس های سیاسی خود زمان تلخ بازداشت را برای من به مدرسه ای پان ایرانیستی تبدیل کرده بودند.

در بازداشتگاه که بودم صدای سرور فرهاد را میشنیدم که بر سر بازجو داد میزد که این نشان نشانه 3000 ساله این آب و خاک است و عمری به بلندای تاریخ دارد.

بعد از سه روز من آزاد شدم و سروران همچنان سه روز دیگر در بازداشت ماندن و بعد از شش روز انها هم به قید وثیقه آزاد شدند. که این ندانم کاری موجب به این شد که سرور باغبانی و سرور کرمانی محکوم به حبس تعلیقی شودند. از آن روز من همیشه میگویم که حکم من را فرهاد بر دوش کشید.
در آنجا من معنی ما در مقابل تو مسولیم ، که همیشه مسولین حزبی می گفتند را فهمیدم. در جایی که من اشتباه کرده بودم پیشکسوتها به میدان آمدند و با لبخند و بی منت از من پاسداری می کردند .

 

پان ايرانيست خوش شانس!

(سرور امید)

 

فکر مي کنم من يکي از خوش شانس ترین پان ایرانیستها باشم! چرا؟ اگر اجازه بدید داستان آن را تعریف کنم.
روزی هنگام گفتگو با يکي از آشنايان، به من گفت: من پان ایرانیست هستم. گفتم یعنی چه؟ تا آنروز نام پان ايرانيست به گوشم نخورده بود! گفت:یک حزب ملي وجود دارد که از تاریخ ایران پشتیبانی و تمامیت ارضی کشور دفاع می کند، با تجزیه طلبی مخالف است و….توضيحش که تمام شد، من گفتم: همه اینها تفکرات مورد علاقه خودم است. این گفتگو روز 12شهریور ماه 1387صورت گرفت. گفتم: در اهواز جلسه هم دارند. گفت: آره به یکی از دوستان معرفیت می کنم تا در جلسات شان شرکت کني.
روز 14 شهریور زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد آن سوی شخصي خود را معرفی کرده و گفت فردا جلسه ای در دفتر دکتر میرانی برگزار می شود تشریف بیاورید من تعجب کردم ! به این زودی؟
15شهریورماه همراه با یکی از دوستان رفتم. وقتي وارد دفتر حزب شدیم و چشممان به پرچم سه رنگ شیر و خورشید افتاد شوکه شدیم، دوستم گفت: من میروم یک سر به ماشینم بزنم… رفت و دیگر برنگشت!!
نفرات کم کم می آمدند. آنجا اولین دیدار من با سرور میلاددهقان شکل گرفت. اسامی نفرات را پرسیدم معرفی می کردند: سرور حجت کلاشی، سرور هومن اسکندری، سرور فرهاد باغبانی،… برنامه با سرود ای ایران آغاز شد. حدود دو سال گذشت و با توجه به علاقه ام، سروران من را لایق دانستند که سوگند حزبی را به جا بیاورم به منزل شادروان سرور میرانی دعوت شدیم. آنجا شادروان سرور میرانی، سرور مهندس رضا کرمانی، هومن اسکندری، ابوالفضل عابدینی، خلفی و تعداد ديگري از جوانان حزب تشریف داشتند. سرور هومن اسکندری آرام به من گفت: چه سعادتی که امروز در کنار پیشکسوتان، سوگند حزبی را به انجام می رسانید. در جواب گفتم: جالب اینکه در روز بنیاد نیز من با این حزب مقدس آشنا شدم.
به همين دليل گفتم که من خوش شانس ترین پان ایرانیست هستم! چون در روز بنياد مکتب پان ايرانيسم براي نخستين بار با حزب آشنا شدم و در روز بنياد مکتب هم سوگند حزبي خوردم.

 

 

آرمان ما سراسر امید است 

(بانو آرتمیس)

با شاهین زینعلی قبل از عضویت رسمی در حزب پان ایرانیست و در دوران هواداری آشنا شدم. شاهین بسیار صمیمی و فعال بود. در قرارها خیلی منظم بود. به دلیل اینکه هر دو کار خبری انجام می دادیم در حوزه خبری با هم فعالیت های مشترکی داشتیم.

هر چند در آن زمان با سروران دیگری از بدنه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست هم در ارتباط بودم اما شاهین همیشه برایم قابل اعتمادتر بود. می دانستم دادگاه داشته و حکمی صادر شده است. 

یک روز صبح ایمیلم را باز کردم . دیدم ایمیلی از شاهین آمده و طی آن بیان کرده است که حکمش در دادگاه تجدید نظر تایید شده و باید تا بیست روز دیگر خودش را به زندان اوین معرفی کند . سفارش هایی کرده بود و در پایان نوشته بود:”سفارش می کنم در نبودم هر اتفاقی برایم افتاد بتوانی با مادرم گفتگو کنی و …”. این جملات مانند پتکی بر سر من فرو می آمد . یک نفر خودش ایمیل بزند و بگوید دارم می روم زندان ، آن هم برای بیش از دو سال و بعد سفارش کند که چه و چه ؟ انگار دارد می رود مسافرت … آنقدر متاسف شدم که همان موقع با او تماس گرفتم . قرارهایی برای کارهای خبری داشتیم. شاهین مرتب شروع به هماهنگی کارها کرد و من بهت زده گفتم صبر کن . حکمت تایید شده ؟ جدی جدی می روی زندان؟ خندید و گفت بله . می روم زندان . من بغض داشتم . نفسم سنگین بود . گفتم شاهین تو به نظر شوکه میای . الان باید ناراحت باشی . انگار نه انگار. گفت : وقت نیست . گوش کن و دوباره شروع کرد به سفارش …

شاهین چند روز بعد از آن تماس و زودتر از موعد ذکر شده توسط نیروهای امنیتی در کرج بازداشت و در ابتدا به زندان رجایی شهر و سپس به زندان اوین منتقل شد.

چندی پیش بعد از بیست ماه و برای چند روز به مرخصی آمد. من دیگر عضو حزب بودم و خودم را یک پان ایرانیست تمام عیار می دانستم.

می خواستم با شاهین تماس بگیرم اما دچار حس دوگانه ای بودم . هم مشتاق شنیدن صدای او بودم که دیگر همرزم بودیم و هم نگران که با چه روحیه ایی با من سخن خواهد گفت. آیا این بیست ماه زندان بدون مرخصی چقدر روحیه اش را تقلیل داده و احیانا افسرده اش کرده است.

تماس هماهنگ شد و صدای شاهین را بعد از بیست ماه شنیدم . شوکه شدم . شاهین با خنده و بسیار پر انرژی سلام احوال پرسی کرد و شروع به ابراز خوشحالی از اینکه در نبودش من اینقدر در سازمان جوانان فعال شدم و … .کلی احوال پرسی کرد. مثل همیشه پر روحیه بود . از زندان پرسیدم . قهقهه خنده ایی زد و گفت عالی است بانو … عالی . آب ِ خنکی می خوریم …  از این همه ایمان و اعتقاد به آرمانی که در صدایش موج می زد بغض من با شادی عمیقی در هم آمیخت . در روزهای بعدی که با او گفتگو های دیگری هم داشتم. با دیدن شاهین و این همه سرزندگی و امید و برنامه ریزی های مختلفی که داشت، مطمئن شدم آرمان ما سراسر امید است و پیروزی نزدیک است.

 

 

خاطراتی از استادم سرورنوربخش رحیم زاده:


گُل رنج های کهن… 
(سرور فرهاد)
برگوی در برابر چه ایستاده ای و به کجا می نگری؟
من بر آن افق دور دستی می نگرم که در آن پیکری جانبخش و پرتوان با هزاران پیوند پولادین مرا بخود می کشاند.آنجاست آرزوهای من،آنجاست آرمان من، آرمان و آرزوهای من چون درخت پولادینی است که ریشه هایش در تن وجان من است و هم در تن وجان بسیاری که بدانان پیوند دارم.« روانشادآژیر»

استاد می گفت فرزندم هیچ گاه به جنگ با تاریکی نروید چرا که در سیاهی نیستی هست و مرگ… تنها شمع ها را روشن کنید. نور می آید. بینایان را روشنا بخش تیره روزان جهان می دانست.
 در 28 مرداد تسلیم حکومت نظامی نشد. شهربانی شهر را به همراه دیگریاران پان ایرانیست در خوزستان تسخیر کرد. دولت ملی مصدق سقوط کرده بود: ولی او و یارانش باور به تسلیم شدن وشکست نداشتند. تا پای مرگ در راه مصدق ایستادگی کرد. 
 از کیخسرو ی نیکو نهادکه می گفت: 
به يزدان شوم يک زمان ناسپاس / به روشن روان اندر آرم هراس
ز من بگسلد فرّه ايزدي / گر آيم به کژّي و راه بدي
سیلاب اشک از چشمانش روانه می شد.
شاه آرمانی کیخسرو بود. روانش به نور اشراق روشن شد. از بدی هراسید به شناخت رسید و در کوه های بختیاری عروج فرمود!!!
 جمشید و کیخسرو را شهود کرده بود.
می گفت کیخسرو یکی از بینا شدگان است. بینایی یعنی جام جان جهان دیدن.
 من تنها 16 سال داشتم. سخنان نوربخش خمیر مایه ذهنی ام را شکل داد. اکنون که به مرز بعثت نزدیک می شوم: نام کیخسرو تنم را می لرزاند ورحم را آرامش می دهد. اندک اندک یاد کیخسرو چشمانم را قطره باران می کند. 
همیشه می خواستم از او بپرسم این اشک ها از کجا می آید استاد؟!
پاسخ روشن بود: از قلب خسته و زخم دیده مادر میهن…

می گفت من صدای حقیقت را شنیدم: عدالت در نابرابری است.

در بستر مرگ فریاد می زد بلی زنده باد جنگ. 
سخنش چون نسیم جان بخش زندگی در گوشم می وزد:
به توده داد باید داد نه کرسی های فرمانفرمایی.توده مادر نوابغ است.
برای نخستین بار تئوری «پیلتن»،«آمیپر» و «نبرد کنکور لیاقت برای رسیدن به مسند شاهنشاهی» را از استاد شنیدم.
جذبه سخنانش پس سال ها کاستی نگرفته است. هر چه زمان می گذرد. به ژرف های اندیشه اش بیشتر پی می برم. 
به عمق تاریخ میهن رسیده بود. 
ژرفا در چشمانت موج می زد.
هنوز هم،هر روز باتوام
نور بخش ِ زندگی

حال در تنهایی روز افزون زیستن و اندیشیدن مدام، آرام آرام از روی حس غریب رنج برایت می نویسم: 
گویم که تو از خاکی

ماخاک توایم اینک

گامی دو سه بر ما نه

اشکی دو سه هم بفشان
ادامه دارد… زندگی

 

 

 

 

 

 

 

 

«ادبیات پارسی»

 

 

ادبیات ملی ، همبستگی ملی

برديا بختياروند

تعریف : 
برای تعریف ادبیات ملی نخست باید دو مفهوم «ادبیات» و «ملی» را تعریف نمود ، هر چند این مفاهیم نیز مانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی دارای تعریف دقیق نیستند و نیاز است که در شرایط تاریخی و اجتماعی زمان خویش درک شوند.
ارائه ی تعریف دقیقی از ادبیات بسیار دشوار است ، و همین امر نیز گاهی منتقد را دچار مشکل می کند که اثری را در قالب آثار ادبی تعریف کند یا خیر. در ایران تعاریف بسیاری از ادبیات و علم ادب ارائه شده است. این تعاریف گاهی بر اساس قالب و ظاهر ، و گاه بر اساس درونمایه بوده اند ، و گاهی نیز ترکیبی از هر دو. (1) با این گستردگی تعاریف بهتر است که ادبیات در شرایطی که از آن بهره برده می شود تعریف شود. معنای عام ادبیات را که سرچشمه تعاریف دیگر است می توان «بهره بردن از زبان در راه خلق اثری نو که پیش تر وجود نداشته است» دانست. رومان جاکوبسون ادبیات را «خشونتی سازمان‌یافته بر علیه گفتار عادی» می داند ، و این می تواند تصویری کلی باشد از آنچه که به عنوان ادبیات شناخته می شود.
واژه ی «ملی» نیز همواره دارای تعاریف گسترده ای بوده است. این واژه بر آمده از «ملت» است به معنای آنچه که تمامیت و اصل وجود یک ملت را در بر می گیرد ، و ملت نیز در تعریف ناسیونالیستی خود آن جامعه ای است که با اتحاد مجموعه ای از اقوام ، تیره ها و جوامع کوچکتر و در بستر تاریخ ، سرنوشت و آرمان های مشترک شکل می گیرد و به شکل قائم به خویش عضوی است از پازلی جهانی ، به این معنا که «جامعه ی جهانی» بر اساس کنار هم قرار گرفتن ملت ها به وجود می آید.
بررسی این دو مفهوم درکی از ادبیات ملی را به دست می دهد. می توان آن دسته از آثار ادبی را در گستره ی یک ملت به عنوان ادبیات ملی شناخت که می توانند با تمامی مجموعه ی ملت رابطه برقرار کند و حس مشترکی که به دریافت «هویت ملی» می انجامد را تقویت کنند. از این زاویه بسیاری از آثار ادبی هر ملت می تواند در حوزه ادبیات ملی بگنجد. چه آن دسته از آثار که به صورت مشخص به مسائلی ملی می پردازند مانند آثار ادبیات حماسی و ادبیات پایداری ، و چه آن دسته از آثار که در طول دوره ای تاریخی موجب افزایش حس تعلق به ملت می شوند در حالی که ممکن است صرفا به مسئله ی ملیت نپرداخته باشند.
کامران شرفشاهی از شاعران معاصر در تعریف ادبیات ملی می گوید : «گستره ادبیات ملی در برگیرنده تمامی ایده آل ها، آرمانها و ارزشهای والایی است که پاسدار انسجام در یکپارچگی این مرز و بوم است، و به تقویت وارتقا بنیانهای اجتماعی و حس همگرایی پایدار می انجامد . گاه نیز دیده می شود که ادبیات ملی با ادبیات پایداری هم سطح و هم معنی گرفته می شود . در حالی که مرتبه ادبیات ملی رفیع تر و گسترده تر از ادبیات پایداری است.» (2)

 

ادبیات ملی ایرانی :
بسیاری از مخاطبین ادبیات در ایران تنها آثار حماسی و اساطیری را در حوزه ی ادبیات ملی می شناسند ، اما در واقع بسیاری از آثار ادبی ایرانی را می توان در حوزه ادبیات ملی تعریف کرد. هیچ کس نمی تواند انکار کند که نقش آثار حافظ شیرازی به اندازه ی شاهنامه ی فرودسی در بازیابی «هویت ملی» ایرانیان نقش داشته ، همانگونه که کارهای فروغ فرخزاد نیز در دوران معاصر به اندازه کارهای حماسی مهدی اخوان ثالث این هویت را تقویت کرده است. همچنین هرگز نمی توان صرفا آثار زبان فارسی را تنها آثار ادبیات ملی ایران دانست ، بلکه تمام زبان ها و گویش هایی که در گستره ی ملت ایران استفاده می شوند می توانند بخشی از آثار ادبیات ملی ما باشند. این آثار حتا اگر بیرون از مرزهای ایران امروزی خلق شوند ولی دارای جنبه های تقویت هویت ملی ایرانی باشند می توانند آثار ادبیات ملی ایران باشند.
دکتر ناصر تکمیل همایون از تاریخ دانان برجسته ی معاصر در گفتگویی این مسئله را به خوبی بیان می کند : « ادبیات ملی همه ادبیات ایران را شامل می شود. یعنی اگر بلوچ به بلوچی و یک شاعر کرد به کردی شعر می گوید آنها هم ملی هستند. آن گاه در درون ادبیات ملی ادبیات فارسی و ادبیات دشتی و آذری و … را داریم.ادبیات فارسی ادبیات سراسری و رسمی ماست که خود در ادبیات ملی ایرانی می گنجد. آن کس که ادبیات کردی یا آذری یا بلوچ و … غیره را می شناسد در کلیتی دیگر ادبیات فارسی را هم به عنوان ادبیات رسمی پذیرفته است. وقتی حیدربابای شهریار را می خوانیم این ادبیات آذربایجان است اما همچنان ملی یا ایرانی است. شعرش همه مردم ایران را شامل می شود اما نحوه بیانش ترک آذری است. شهریار هم همین گونه است که جای خود را در سراسر ایران باز کرده و شعر معروف ” علی ای همای رحمت …” او محور همبستگی های مذهبی و ملی همه ایرانیان است. پس ما ادبیاتی سراسری و رسمی داریم که پیونددهنده زبان و ادبیات همه اقوام به یکدیگر است ولی اقوام هم هر یک برای خود صاحب زبان، گویش و لهجه و ادبیات خاص خود هستند که همه ذیل فرهنگ و ادبیات ملی جای می گیرند. شعر اگر کردی است و غیرفارسی، در عین حال ایرانی است. بنابراین ادبیات ملی تنها شامل زبان فارسی نمی شود.» (3)

 

ادبیات ملی و هویت ملی :
هر ملت از مجموعه های کوچکتری مانند تبارها و اقوام تشکیل شده است. عامل همبستگی این اقوام تاریخ مشترک ، فرهنگ مشترک و آرمان ها مشترک است که مانند روحی در کالبد ملت وجود دارند و این مجموعه های کوچکتر را در یکپارچگی و در یک هویت مشترک قرار می دهند. هویت ملی آن هویتی است که اعضای ملت خود را به آن می شناسند و عامل حس وابستگی به مجموعه ی ملت است در ناخودآگاه اعضای ملت.
در هر دوره ی تاریخی «ملت» نیازمند عواملی است که هویت ملی اش را تقویت کرده و جلوی از هم گسیختگیِ عوامل تشکیل دهنده ی ملت را بگیرد. با وجود قوی بودن عوامل همبستگی ملت ، همواره باید تقویت آن ها را نیز مد نظر قرار داد ، چرا که هر چه این عوامل تقویت شوند ، کلیت ملت در برابر خطرات داخلی و خارجی مقاوم تر می گردد.
یکی از عواملی که همواره می تواند به تقویت هویت ملی کمک کند ادبیات است ، و هر اثر ادبی که چنین نتیجه ای داشته باشد اثری از ادبیات ملی است.
ادبیات همواره دارای مخاطبین گسترده ای بوده و در طول تاریخ همیشه در کنار عموم مردم قرار داشته است. هیچ جامعه ای را نمی توان بدون ادبیات تصور یا تعریف کرد. از دوران کهن تا امروز که انسان به دوران مدرن رسیده است هیچ گاه جایگاه ادبیات نفی شدنی نیست ، و حتا در جهان ماشینیِ مدرن شده نیز ادبیات در جنبش های ادبی نوین خود را بازیابی کرده و جایگاه خود را باز شناخته است. به دلیل همین پر مخاطب بودن ، ادبیات همواره در کنار بیان ابعاد زندگی مردم ، از عواملی بوده که غیر مستقیم بر زندگی مردم اثر می گذارد.
زمانی که اثری ادبی خلق می شود و جمع کثیری از اقشار ملت با آن رابطه برقرار می کنند ، نوعی حس مشترک به آن اثر شکل می گیرد که این حس خود به تقویت حس وابستگی به یک ملت می انجامد. حال هر چه که این اثر بیشتر به بیان دغدغه های ملت بپردازد و گرایش های ملی در آن بیشتر باید این حس به شکلی قوی تر به وجود می آید. چون فرایند شکل گیری هویت ملی فرایندی است تاریخی ، آثار ادبی نیز در طول تاریخ نه تنها اثر خود را از دست نمی دهند که این تاثیر بیشتر نیز می شود. چنانکه اثر جاودان حکیم توس –شاهنامه- از زمان نگاشته شدن تا امروز از عوامل مهم بازیابی و تقویت هویت ملی ایرانیان بوده ، و این تقویت هویت ملی را کمابیش در آثاری که به صورت صریح به ملیت ایرانیان اشاره ندارند مانند دیوان حافظ و گلستان سعدی نیز می توان دید. در زمان خود پاسخی به دغدغه ها و افکار مشترک اعضای ملت ایران بوده ، در طی تاریخ جزئی لاینفک از حافظه ی تاریخی مشترک ایرانیان شده است و اینگونه بر تقویت هویت ملی ایرانیان اثر می گذارد.

 

ادبیات ملی و همبستگی ملی:
کافی است در ذهنتان مرور کنید که یک آذربایجانی با یک سیستانی که هر دو از یک ملت هستند ، می توانند چه جنبه های مشترکی در خود ببینند. مطمئنا پس از جنبه های مهم و کلی مانند تاریخ و سرنوشت مشترک و … به جنبه های فرهنگی می رسیم که یکی از مهم ترین آن ها ادبیات مشترک است. از اینجا است که می توان پی برد که ادبیات ملی از مهمترین عواملی است که همبستگی میان اقوام یک ملت تقویت شود. خلق ادبیات ملی در میان یک قوم حتا اگر به زبان رسمی ملت نباشد می تواند تاثیر بسیاری در همبستگی ملی داشته باشد. چه در حالتی که اثر ادبی با محور ملیت خلق شود و چه در حالتی که اثر ادبی یکی از اقوام در بین اقوام دیگر شناخته شده و محبوب باشد. آثار شهریار تبریزی را می توان از مهمترین نمونه های ادبیات ملی در میان اقوام ایرانی دانست.
همچنین زمانی که ادبیات ملی بر هویت ملی را بازیابی می کند ، تمامی اقشار و اقوام ملت از این هویت ملی تغذیه می کند و این هویت مشترک خود از موجبات اصلی گسترش همبستگی ملی است.

 

ادبیات ملی و مسئله ی تبارهای جداشده:
رابطه ی ادبیات ملی با تبارهای جدا شده را از دو منظر می توان نگریست.
نخست آن دسته از تبارها و اقوامی هستند که با حربه های استعماری یا با توسل به زور و تزویر از نیاخام خویش جدا شده اند. برای مثال در کشور ما می توان به مناطق جدا شده در تاجیکستان ، ترکمنستان ، افغانستان و پاکستان کنونی اشاره کرد. در چنین مناطقی با وجود تجزیه ، همچنان ادبیات ملی و ریشه های ادبی از پیوند های حفظ شده با مام میهن است. هرگز با اعمال زور و محدودیت نمی توان یک تبار و قوم را از فرهنگ نیایی و ادبیات ملی اش جدا کرد زیرا این ادبیات در عمق جان مردم ریشه دوانده است. چنانکه در مناطق نام برده نیز پس از سال ها حاکمیت شوروی و ممنوعیت ادبیات ایرانی ، همچنان ادبیات ملی ایران و به ویژه مهمترین مظهر ادبیات ملی ایران یعنی شاهنامه از مهمترین آثار ادبی است. و همچنین با تامل در آثار ادبیان این تبارهای جدا شده می توان به آثار گرانسنگی در ادبیات ملی ایران رسید. برای نمونه می توان به «مومن قناعت» ، شاعر بزرگ تاجیکستان اشاره کرد که در دهه هشتادمیلادی در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس در برابر درخواست یکی از امرای عرب شعر زیر را به صورت بداهه سرود :
از خلیج فارس می‌آید نسیم فارسی
ابر در شیراز می‌بارد چو سیم فارسی
می رسد از کشتی بشکسته شعر بی شکست
شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی
شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت
رفت با عطر کفن عطر و شمیم فارسی
و یا سروده های زیبایی که بسیاری از شاعران این منطقه خطاب به ملت ایران سروده اند :
ای برادر تاجیکستان هم خراسانِ تو است
گر خراسان تن بود این پـارۀ جان تو است
در بخارا و سـمرقنـد و خجند و وخش و چاچ
ریشۀ فرهـنگ اجـداد درخشانِ تـو اسـت
کابل و بلخ و هرات و گنجه و مـرو و حصـار
هـمچو شیراز و سپاهان است، ایـرانِ تـو است
مرز و بوم آریانا مرز و بـوم حکمت است
گر فرو پاشیده است خاک پریشانِ تـواست
ذره ذره خــاک اورا جـمع مـی بـایـد نمود
قطره قطره آب پاکش اشک چشمانِ تواست
رستمی باید که بـاشد حافظ نامـوس ونـنگ
ورنه داغِ بی وفایی نقش دامانِ تو است (5)
در حقیقت ادبیات از آخرین سنگرهای حفظ هویت ملی ایرانی در سرزمین های جدا شده از میهن است که با بایسته است در این مورد بیش از پیش به آن توجه شود.
دومین دسته ،تبارها و اقوامی هستند که زبانی یا گویشی جز گویش رسمی ملت دارند ، و یا اقوامی که پس از تجزیه به دو قسمت درون مرز و بیرون مرز تقسیم شده اند. مانند تبارهای ساکن قفقاز که کمتر به زبان فارسی گویش می کنند یا کردهایی که گرفتار مرزهای پوشالی شده اند. ادبیات ملی در مورد این اقوام بسیار مهم تر است زیرا علاوه بر آثار ادبیات ملی به زبان فارسی ، خلق ادبیات به زبان های محلی نیز بسیار حائز اهمیت است. 

 

همانگونه که اشاره شد ادبیات ملی ایران همه ی زبان های ایرانی را در بر می گیرد ، و اهمیت این امر در این مورد بیش از پیش آشکار می شود. خلق آثار ادبی با محوریت ملت بزرگ ایران و به زبان محلی می تواند بیش از پیش بر احیای هویت ملی ایرانی در این مناطق بیافزاید. همچنین آثار ملی پیرامون این مناطق و اقوام به زبان های دیگر ایرانی تاثیر بسیاری بر همبستگی این اقوام با اقوام درون مرزهای ایران امروزی دارد.

 

***

از مهمترین خطراتی که همبستگی یک ملت را تهدید می کند ، ایجاد شدن احساس «غیر» بودن یک قوم از اقوام ملت است. ادبیات ملی از مهمترین ابزار برای مبارزه با چنین شرایطی است. ادبیات می تواند پیام آور برادری ، برابری و اتحاد باشد که از گوشه ای از یک سرزمین با گوشه ای دیگر از آن مبادله می شود. همچنین در برابر طرح های استعمار نو مانند طرح های جهان وطنی این ادبیات ملی است که همواره می تواند قشر جوان ملت را بیدار و هوشیار نگاه دارد. ادبیات همواره می تواند راهی باشد برای تقویت و احیای هویتی که به اعتلای یک ملت می انجامد.
پاینده ایران

 

منابع:
1 – برای مثال می توان به تعریف احمد هاشمی اشاره نمود که علم ادب را شامل چهار رکن می داند :
قوای فطری و عقلی: که شامل هوش، خیال، حافظه، حس و ذوق می‌شود .
قوانین و اصول نظم و نثر و حسن تألیف و انواع انشا و شعر و فنون سخن‌رانی .
مطالعهی آثار شیواسخنان و پژوهش کامل در جرئیات آن‌ها .
کوشش بسیار در جهت تسلط بر سبک‌های ادبای قدیم و پیروی از زبان‌آوران و شیواسخنان در حل و عقد نظم و نثر .
2- گفتگو با خبرگزاری مهر ، 2/5/1385
3- گفتگو با خبرگزاری مهر ، 18/4/1385
4- روزنامه ی ایران ، 31/2/91
5- سروده ای از بهروز ذبیح الله ، شاعر معاصر تاجیک

 

 

 

سروده ها:

 

 

پندار ایران

سروده ایی به مناسبت پانزدهم شهریور ماه

(امید کرمانشاهی)

 

بیامد ماه شهریور به نیمه/غرور از پیکر ایران جهیده
که پندار از درون قلب ایران/بگفتا بازخیزید ای دلیران
درفش کاویانی را علم کرد/ز پیکارش عدو را غرق غم کرد
در این روز مبارک قد کشیدیم/ز بند حیله دشمن رهیدیم
در این دم روح کورش شاد گردید/چو پندار وطن را بهر خدمت بر وطن دید
بماند تا قیامت پارس دریا/تو ای بحرین ما برخیز بر پا
که مام میهنت چشم انتظار است/دل ایران برایت بیقرار است
تو ای تاجیک،ای افغان،ای فرزند ایران/بیا با ما بگو پاینده ایران
تو آذربایجان ای خاک ایران/تو هستی از تبار پاک شیران
تو ای فرزند پاک بختیاری/برای میهنت همواره یاری
بلوچی افتخار میهن هستی/همیشه دشمن اهریمن هستی
تو ای کرد ای دلیر اریایی/تو از نسل و تبار پاک هایی
تو ای بوشهر ای خاک دلیران/نمودی بروطن تقدیم،شیران
تو خوزستان،ای مهد رشادت/بمانی پاک و خرم تا قیامت
بدانید جمله از یک پیکر هستیم/همه بر مهر ایران عهد بستیم
همه ایرانیان از یک تباریم/برای پارس دریا جان سپاریم
بخواب آسوده ای پندار ایران/که بیدارند شیران ودلیران

 

 

 

درخت صنوبر

 

چکامه ای در یابود دکتر عاملی تهرانی

(شاهین)

پیشکش به سرو آزاده که فریاد زد: نه .از فرو رفتن تن زد و ایستاده کشنه شد.. 
در وصیت نامه اش نوشت:
«دیگر به من و خانواده ام نیندیشید، تنها به ایران بیاندیشید»
وقتی درخت صنوبر را با آن قامت راست
در کنار نهر انتقام 
با هل هله شادی
«همه با هم»در آن بامداد خونین
وانفجار ساعت زمان
به امید معجزه ی آسمان
 با سرود فتح
 سر بریدند
پایتخت من 
پای منبر تو قربانی شد
.
.

«کلیپ های ساخته شده توسط سازمان جوان حزب پان ایرانیست به مناسبت شصت و پنجمین سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم»:

 

کلیپ سرآغاز پان ایرانیست:

YouTube Preview Image
 

کلیپ سرود نیاخاک پان ایرانیست به همراه تصاویری از شصت و پنج سال مبارزه حزب پان ایرانیست:

YouTube Preview Image

«فایل های سخنرانی تصویری به مناسبت سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم»:

 

سخنرانی سرور محسن پزشکپور به مناسبت سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم در سال 1386:

YouTube Preview Image

سخنرانی مهندس رضا کرمانی در مراسم سالروز بنیاد مکتب حزب پان ایرانیسم در سال 1386:

YouTube Preview Image

سخنرانی سرور حجت کلاشی در مراسم سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم در سال 1386:

YouTube Preview Image
.
.
.

در پایان ما جوانان حزب پان ایرانیست با مشت هایی گره کرده هفت پیمان را با خدای خود می بندیم تا در راه آرمان پان ایرانیست به استواری و جدیت گذشته گام برداریم .

هفت پیمان

پاینده ایران

کیست ؟ کیست که پیمان بسته است با خدای خود، با خون خود، که مام میهن را تا واپسین دم پاس دارد؟ مرزها را از گزند اهریمنان در امان، همه جا – آنجا که کوه های قفقاز سر بر آسمان کشیده اند و آنجا که کف های خروشان کرانه ها بر هم می لغزند، آنجا که کوهساران هِندوکُش بر دورنمای دره سِند می نگرند و آنجا که کُردان گُرد، تیسفون تاریخی را در بر گرفته اند.کیست؟ کیست که میهن زیبا و بزرگ خود را، همه و یکجا، از دشمنان خواهان است؟“مــا …”کیست؟ کیست که بر آیین آزادگی به تاریخ خویش، برترین فرهنگ ها را آفریده و بر آیین انتقام، دشمنان ملت را، خوار و ناچیز ساخته؟کیست امروز، از میان دشمنان، اهریمنان، با بانگ انتقام، با قلبی پر امید، پیش می رود به سوی زندگی سرافراز، به سوی عظمت و سروری؟کیست که در انبوه بیگانگان، خائنان، خواب رفتگان، فریاد بر می دارد: انتقام، انتقام، انتقام؟

“… مــا”

کیست که پاس می دارد خانواده را و آیین خانواده را؟ آنجا که مهر، ورجاوند پایه استوار بنای ملت را، شالوده ریخته، آنجا که مهر، آدمیان را مردمی و مردانگی آموخته، آنجا که مهد پاکدامنی و پرورشگاه میهن پرستان است.کیست که آیین خدایی خانواده را می ستاید؟

“… مــا”

ایران! ایران! ایران! ای کشور آریان! نامت بجاست و مهرت در دل ما، بدبخت تر از خائن تو، اهریمنی نیست، خوشبخت تر از سرباز تو، شهید تو، کیست؟شادباد، شادباد، شاد باشید ای شهیدان راه ایران که به قرن ها در دل دشت ها، کوه ها و دریاهای میهن، به خون خود کفن پوشیده و خفته اید، نام شما و یاد شما، افتخار ماست و درس زندگی ما.کیست که برترین آرزوی خود را شهادت در راه ایران می داند؟

“… مــا”

دشمن! ما به تو آبادانی آموختیم، تو میهن ما را ویران کردی، زیرا، ویران کردن، خصلت تو و آباد ساختن سرشت ما ایرانیان است، اینک آماده گشته ایم به جنگ تو، به راه آزادگی خویش، تا برآوریم برترین آبادانی ها و فرهنگ ها را.کیست به راه ما؟ به رزم؟ به راه آزادگی؟ به راه آبادانی؟ به راه فرهنگ؟

“… مــا”

ما، جنگ را پذیره ایم تا هستی هست، زیرا که، به جنگ هستی هست.کیست که ایمان دارد: نه خانواده، نه زندگی و نه آزادگی به پاست آنجا که نیست آمادگی برای جنگ؟!“… مــا”خدایا! فرهنگ ما با نام تو پدید آمد، خانواده های ما ترا ستایش کردند وتو میهن ما را از گزند اهریمنان نگه داشتی،کیست که پیمان بسته با خدای خود تا بستاید خانواده را؟

“… مــا”

جان بازد برای ایران؟

“… مــا”

پاس دارد فرهنگ ایران را؟

“… مــا”

 

پاینده ایران 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *