طرح مباحث قومی با نگاهی ابزاری
روشنک آسترکی
بحث آموزش به زبان مادری که در پی یک بیتدبیری از سوی دولتمردان یازدهم به طور رسمی عنوان و باعث ایجاد مطالبهای نامعقول از سوی برخی قومگرایان شده است، اعتراضات زیادی را از سوی کارشناسان و صاحبنظران به دنبال داشت.
شروع ماجرا به زمان انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه سال جاری بر میگردد که حسن روحانی به عنوان نامزد انتخابات در بیانه شماره ۳ انتخاباتی خود اینگونه وعده داده بود: «تدریس زبان مادری ایرانیان (کردی، آذری، عربی و…) بطور رسمی در سطوح مدارس و دانشگاهها دراجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی». (۱)
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات و روی کار آمدن دولت یازدهم، علی یونسی به عنوان مشاور رییس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی در دی ماه سال جاری طی گفتگویی با خبرگزاری مهر عنوان کرد آموزش به زبان مادری در دستور کار دولت یازدهم قرار دارد. پس از طرح رسمی این موضوع، اعضای فرهنگستان زبان فارسی در نشست مشترکی با وزیر آموزش و پرورش هوشیارانه نسبت به این طرح اعتراض کردند. این در حالی بود که علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش در همان نشست از تشکیل کارگروه و اتاق فکری در این وزارتخانه برای بررسی نحوه اجرای طرح آموزش به زبان مادری خبر داده بود.
وعده انتخاباتی برای جذب رای
در ابتدا به نظر میرسید چنین وعدهای از سوی حسن روحانی به عنوان نامزد انتخاباتی بیشتر با هدف جذب رای تبارهای مختلف ایران در حوزههایی خاص صورت گرفته باشد. این در حالیست که مطرح کردن وعدههایی که تنها مطالبه بخشی از مردم مناطقی خاص از کشور است، آن هم با برجسته کردن بحث اقوام همچون بحث آموزش به زبان مادری در واقع نگاه ابزاری در جهت جذب آرای آن مناطق است.
کارشناسان معتقدند اینگونه نگاه ابزارگرایانه (Instrumentalist) بحث مهمى در علوم اجتماعى است. اتفاقاً یکى از بحث هاى بسیار مهمى که در تئورى هاى ناسیونالیسم، قومیت و به خصوص قوم گرایى مطرح شده، رهیافت ابزارى و نقش نخبگان سیاسى در آن است و بسیارى از تئوریسینها چون آنتونى اسمیت و پل براس و کلاسیک هایى مثل «هانس کوهن» و دیگران همیشه معتقد بودند بحث هاى قومى اصولا ابزارى است؛ یعنى قبل از اینکه بحث هاى توده اى باشد، نخبگان سیاسى در فرآیند قدرت و مبارزه قدرت براى بسیج سیاسى، این مسائل را سیاسى مى کنند، تا ابزار و حمایت مناسبى علیه یکدیگر داشته باشند. البته بعضى موارد نیز اثرات وخامت بار و فاجعه انگیزى به بار آورده است. کسانى که به مسائل قومى نگاه ابزارگرایانه دارند، در بارهٔ مسائل کشور مطالعهٔ دقیق ندارند و به همین سبب شعارهایى را مطرح مى کنند که به گمان آنها مى تواند بسیج سیاسى ایجاد کند؛ اما با مشکل ایجاد شکاف در جامعه روبه رو مى شوند. در واقع، نادانسته، به راهى گام مى گذارند که ممکن است پیامدهاى خطرناکى براى همبستگى ملى، خود آنها و کل نظام اجتماعى-سیاسی داشته باشد (۲).
برداشت نادرست از اصل پانزدهم قانون اساسی
آنچه مورد استناد حسن روحانی در زمان انتخابات و بعدها مشاور وی در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی و وزیر آموزش پرورش دولت یازدهم قرار گرفت اصل پانزدهم قانون اساسی است که میگوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». (۳)
همانطور که در متن اصل پانزدهم قانون اساسی مشخص است، هیچ کجای آن آموزش به زبان مادری را تاکید نکرده است بلکه پس از تاکید بر زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و مشترک مردم ایران، تدریس ادبیات محلی و قومی را در مدارس کشور و در کنار زبان فارسی آزاد دانسته است.
نخستین نکتهای که باید در نظر گرفت اینست که ادبیات یکی از مولفههای هر زبان است و تمام اجزای یک زبان از جمله صرف و نحو و قواعد زبانی را در بر نمیگیرد. دومین نکته اینست که بر اساس اصل پانزدهم قانون اساسی آموزش ِ ادبیات محلی و قومی آزاد است نه آموزش به زبان محلی و قومی که به نظر میرسد هوادارن آموزش به زبان مادری تلاش کردهاند با تغییر کسره به حرف اضافه «به» مفهوم اصل پانزدهم قانون اساسی را کامل تغییر داده و از آن به نفع خواست خود بهره برداری و تبلیغ کنند(۴). متاسفانه عبارت نادرست «آموزش به زبان مادری» در اظهار نظرهای آقایان یونسی و فانی هم تکرار شده است. نکته دیگر مطرح شده در اصل پانزدهم قانون اساسی بحث آزاد بودن آموزش ادبیات محلی و قومی و نه التزام به آن است. یعنی ایجاد کلاسهایی در کنار سیستم رسمی آموزش و پرورش که به زبان فارسی است، برای آموزش ادبیات بومی و محلی بلامانع است.
از سوی دیگر سالهاست در پی راه اندازی شبکههای تلوزیونی و رادیویی استانی شاهد هستیم زبانهای محلی ایران در شبکههای استانی استفاده میشوند و حتی سالانه بودجهای هم به طور جداگانه برای ساخت برنامه دریافت میکنند. همچنین در نشریات محلی در استانها از زبان محلی استفاده میشود و هزاران جلد کتاب به زبانهای محلی ایرانی تا کنون در کشور به چاپ رسیده است. پس میبینیم ادعای برخی نسبت به جلوگیری از رعایت اصل پانزدهم قانون اساسی ادعایی نادرست است.
نیاز به توسعه و ایجاد همبستگی ملی
نکته دیگری که طرح آن حائز اهمیت است بحث توسعه کشور و ابزارهای آن است. امروز درحالیکه به گفته کارشناسان اقتصادی و حتی دولتمردان یازدهم، کشور پس از سالها بحران در سیاست خارجی و سوء مدیریت داخلی در حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دچار بحرانهای شدید است و از سوی دیگر برنامه توسعه در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیازمند ایجاد یک عزم و وحدت ملی است، بهتر است دولت یازدهم در راه ایجاد همدلی و عزم ملی برای رسیدن به اهداف توسعهای کشور گام بردارد و مسائلی چون اشتغال پایدار و تخصیص امکانات و سرمایه به مناطق محروم را در دستور کار خود قرار دهد تا اینکه با ایجاد مطالبات نامعقول در راه گسستن پیوندهای مشترک میان ملت ایران گام برداشته و بحران تازهای بسازد.
گفتنی است زمانی که از عزم و اتحاد ملی برای بازسازی سخن میگوییم باید در نظر داشته باشیم هر چند زبانها و گویشهای محلی همه ارزشمند و بخشی از منابع و هویت ملی ما هستند و باید در حفظ آنها بکوشیم اما زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ملت ایران از محکمترین رشتههای پیوند دهنده میان فرهنگهای متنوع و عامل ایجاد یکپارچگی فرهنگی-اجتماعی در کشور ما است و بدون شک در صورت قطع این رشته مهم و اثر گذار نمیتوانیم به سوی ایجاد وحدت ملی و حرکت به سوی ابعاد چندگانه توسعه گام برداریم.
از منظر دیگر وزارت آموزش و پرورش دولت یازدهم بر اساس گزارش عملکرد ۱۰۰ روزه خود لیستی بلند بالا از کمبودها و کاستیهای این وزارتخانه از جمله کسری بودجه ۶۰۰ میلیارد ریالی در سال تحصیلی جاری، مطالبات معوقه ۹۷۰ میلیارد ریالی پرسنلی و رفاهی فرهنگیان، مشکلات طرح تحول نظام آموزشی و عدم اجرای آن در دولت پیشین، کمبود امکانات و فضای آموزشی مناسب که حتی منجر به برچیده شدن دوره اجباری پیش دبستانی در برخی نقاط کشور شده است را مطرح کرده است. حال وارد کردن بحث آموزش زبان مادری که بیشک با توجه به تنوع گویش و لهجه در نقاط مختلف ایران، هم نیازمند بودجهای کلان و هم نیازمند تربیت تیم آموزشی ماهر است و در وظایف اصلی وزارت آموزش پرورش هم نیست، منطقی به نظر نمیرسد. این در حالیست که بحث آموزش دروس تخصصی در دورههای متوسطه، کنکور و تحصیل در دانشگاه هم هر کدام با اجرای این طرح دچار چالشهای خاص خود خواهند شد.
در پایان مشخص است دولت یازدهم در تلاش برای کسب مشروعیت در میان مردم است که یکی از این تلاشها وعده آموزش به زبان مادری بوده تا نشان دهند دولت یازدهم، دولتی به اصطلاح قومیت دوست است اما باید در نظر داشت تبعات ناشی از اجرای طرح آموزش به زبان مادری بیشک تبعاتی پر هزینه و بحران آفرین برای دولت و ملت ایران خواهد بود که هزینه آن را نه تنها دولت یازدهم بلکه کل نظام سیاسی و حتی نسل های آینده ملت ایران متحمل خواهند شد.
پی نوشت ها:
۱. سایت رسمی دکتر حسن روحانی
۲. رفتارهای قومگرایانه در انتخابات ریاست جمهوری، دکتر حمید احمدی، روزنامه ایران، فروردین ۱۳۸۴
۳. متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
۴. تحلیل اصل پانزدهم قانون اساسی، مهرداد معمارزاده طهران، تارنمای ایران آینده